blow in


مرتبا تغییر کردن، سرد و گرم شدن، علاقمند و بی علاقه شدن، (امریکا ـ خودمانی) وارد شدن، سر رسیدن

جمله های نمونه

1. He got a blow in the head.
[ترجمه گوگل]ضربه ای به سرش خورد
[ترجمه ترگمان] سرش ضربه خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He knocked his opponent down with one blow in the competition.
[ترجمه گوگل]او در این مسابقه با یک ضربه حریف خود را زمین گیر کرد
[ترجمه ترگمان]او با یک ضربه در رقابت به حریف ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His presidential hopes suffered a fatal blow in New Hampshire.
[ترجمه گوگل]امیدهای او برای ریاست جمهوری در نیوهمپشایر ضربه مهلکی خورد
[ترجمه ترگمان]امیدهای ریاست جمهوری او در نیوهمپشایر دچار ضربه ای مهلک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The enemy got a fatal blow in the battle.
[ترجمه گوگل]دشمن در نبرد ضربه مهلکی خورد
[ترجمه ترگمان]دشمن ضربه مهلکی به جنگ زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She got a real blow in the argument.
[ترجمه گوگل]او در جر و بحث یک ضربه واقعی خورد
[ترجمه ترگمان] اون توی بحث یه ضربه واقعی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You can blow in cellulose or fiberglass for $ 1 to $ 2 a square foot.
[ترجمه گوگل]شما می توانید سلولز یا فایبرگلاس را با 1 تا 2 دلار در هر فوت مربع باد کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با سلولز یا فایبرگلاس برای یک فوت مربع ۱ تا ۲ دلار ضربه بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Each year thereafter new species blow in from outside the fence and take root.
[ترجمه گوگل]پس از آن هر سال گونه‌های جدیدی از بیرون حصار می‌وزند و ریشه می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]هر سال پس از آن گونه های جدید از خارج از حصار وارد می شوند و ریشه می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His presidential hopes thus suffered a fatal blow in the snow drifts of New Hampshire.
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب امیدهای ریاست جمهوری او در برف های نیوهمپشایر ضربه مهلکی را متحمل شدند
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور او امیدوار است که در میان توده های برف نیو همپشایر، ضربه ای مهلک وارد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Claudia opened her window and let the wind blow in on her face.
[ترجمه گوگل]کلودیا پنجره اش را باز کرد و اجازه داد باد روی صورتش بیفتد
[ترجمه ترگمان]کلودیا پنجره رو باز کرد و گذاشت باد صورتش رو منفجر کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was not a mortal blow in the style of Lord Howe who brought about the downfall of Margaret Thatcher.
[ترجمه گوگل]این یک ضربه مرگبار به سبک لرد هاو نبود که باعث سقوط مارگارت تاچر شد
[ترجمه ترگمان]این یک ضربه مهلک به سبک لرد هاو نبود که موجب سقوط مارگارت تاچر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I try to let my biases just blow in the breeze.
[ترجمه گوگل]سعی می‌کنم به تعصب‌هایم اجازه بدهم فقط در نسیم بیفتد
[ترجمه ترگمان]سعی می کنم اجازه دهم biases به باد بوزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I dealt him a hard blow in the head.
[ترجمه گوگل]ضربه محکمی به سرش زدم
[ترجمه ترگمان]ضربه سختی به سرش زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't argue, you're not to blow in your funds at Washington prices.
[ترجمه گوگل]بحث نکنید، شما نباید سرمایه خود را با قیمت های واشنگتن منفجر کنید
[ترجمه ترگمان]بحث نکن، تو نباید پول خود را به قیمت های واشنگتن وارد کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thus Miss Pross, who had never struck a blow in her life.
[ترجمه گوگل]بنابراین خانم پراس که هرگز در زندگی خود ضربه ای نزده بود
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب میس پراس که هرگز ضربه ای به زندگیش نزده بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. How to spot low blow in boxing match like a judge?
[ترجمه گوگل]چگونه در مسابقه بوکس مانند یک داور ضربه پایین را تشخیص دهیم؟
[ترجمه ترگمان]چطور یه ضربه کوتاه تو بوکس مثل یه قاضی پیدا کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• begin to produce oil (refers to oil wells); (slang) arrive unexpected or enter a place casually (e.g."she blew in from montreal at midnight")
(slang used in australia & new zealand) unexpected visitor, person who just arrived (usually one who is unwelcome or not well-known)

پیشنهاد کاربران

[Weather]
a gentle/​light/​stiff/​cool/​warm/​sea breeze blows in off the sea
از راه رسیدن. سرزده آمدن.

بپرس