blow a gasket

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
از کوره در رفتن / منفجر شدن از عصبانیت
در زبان محاوره ای:
ترکیدن، قاطی کردن، دیوونه شدن از حرص
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( محاوره ای – روانی ) :**
به معنای خیلی عصبانی شدن یا کنترل خود را از دست دادن.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: *He blew a gasket when he saw the mess. *
وقتی آشفتگی را دید از کوره در رفت.
2. ** ( فنی – مکانیکی ) :**
در اصل از اصطلاح مکانیکی گرفته شده: وقتی واشر ( gasket ) در موتور می ترکد و باعث خرابی می شود. این تصویر استعاری برای عصبانیت شدید به کار رفته است.
- - -
🔸 مترادف ها:
lose one’s temper – fly off the handle – go ballistic – freak out – flip out

فیوز پراندن
از کوره در رفتن
Blow a fuse / gasket
فوران خشم
to suddenly become very angry
if a machine blows a gasket, too much pressure inside breaks a gasket and causes liquid or gas to come out
عصبانی شدن، از کوره در رفتن