اسم ( noun )
• (1) تعریف: a garment worn on the upper body, usu. by women and children, and having a bodice and optional collar and sleeves.
- You need a pretty blouse to go with that fancy skirt.
[ترجمه کارن] توبه یک بلوززیبانیازداری که ب دامن تجملی وپرزرق وبرقت مچ بشه یا بخوره یاهماهنگ باشه|
[ترجمه گوگل] برای ست کردن با آن دامن فانتزی به یک بلوز زیبا نیاز دارید[ترجمه ترگمان] تو به یک بلوز قشنگ احتیاج داری که با اون دامن تجملی بری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a loosely fitting peasant garment covering the arms and torso and extending as far as the hip or knee.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: blouses, blousing, bloused
حالات: blouses, blousing, bloused
• : تعریف: to hang or puff out loosely.
• مشابه: bosom
• مشابه: bosom
- Her skirt bloused around her as she sat down on the ground.
[ترجمه گوگل] وقتی روی زمین نشسته بود، دامنش دورش حلقه زده بود
[ترجمه ترگمان] دامنش را جمع کرد و روی زمین نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دامنش را جمع کرد و روی زمین نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to arrange in a loosely folded manner.
- The seamstress bloused the bodice at the waist.
[ترجمه گوگل] خیاط نیم تنه را در قسمت کمر بلوز کرد
[ترجمه ترگمان] خیاط سینه را به کمر زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خیاط سینه را به کمر زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید