blooming

/ˈbluːmɪŋ//ˈbluːmɪŋ/

معنی: طلوع، غنا، خرم، سبز، گل دار، شکوفه دهنده
معانی دیگر: شکوفا، پرگل، پرشکوفه، گل آور، (عامیانه) تمام و کمال، کامل، پیشرفت کننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: bloomingly (adv.)
(1) تعریف: in flower; blossoming.

(2) تعریف: showing youth, vigor, and healthy color.
مشابه: ruddy

- blooming skin
[ترجمه گوگل] پوست شکوفا شده
[ترجمه ترگمان] پوست شاداب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: prospering; growing.

- a blooming romance
[ترجمه گوگل] یک عاشقانه شکوفا
[ترجمه ترگمان] یک رابطه عاشقانه شکوفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a blooming idiot!
بی شعور تمام عیار!

2. she was blooming with health
او در اوج سلامتی بود.

3. green plants and blooming plants
گیاهان سبز و گیاهان گل آور

4. tombstones standing amid blooming flowers had a particular appeal
سنگ های قبر در میان گل های شکوفا جلوه ی خاصی داشت.

5. A blithe [happy] heart makes a blooming visage.
[ترجمه گوگل]یک قلب [شاد] چهره ای شکوفا می کند
[ترجمه ترگمان]قلب شاد و شاداب یک چهره شاداب می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A happy heart makes a blooming visage.
[ترجمه گوگل]یک قلب شاد چهره ای شکوفا می کند
[ترجمه ترگمان]یک قلب شاد، چهره شاداب و سرزنده به خود می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A blithe heart makes a blooming visage.
[ترجمه گوگل]قلب آرام ظاهری شکوفا می کند
[ترجمه ترگمان]یک قلب شاد، چهره شاداب و شاداب را از خود نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If they were blooming with confidence they wouldn't need me.
[ترجمه گوگل]اگر آنها با اعتماد به نفس شکوفا می شدند به من نیاز نداشتند
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها زنده بودند و اعتماد به نفس داشتند به من نیازی نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Jo looked really well, - positively blooming.
[ترجمه گوگل]جو واقعاً خوب به نظر می رسید - به طور مثبت شکوفا شده بود
[ترجمه ترگمان]جو خیلی خوب و شاداب به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The garden is blooming with spring flowers.
[ترجمه گوگل]باغ پر از گل های بهاری است
[ترجمه ترگمان]باغ با گله ای بهاری شکوفا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's a blooming disgrace!
[ترجمه گوگل]این یک ننگ شکوفا است!
[ترجمه ترگمان]مایه ننگی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. New buildings are blooming across the city.
[ترجمه گوگل]ساختمان های جدید در سراسر شهر شکوفا می شوند
[ترجمه ترگمان]ساختمان های جدید در سراسر شهر شکوفه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When the wild roses finished blooming, we collected the orange-red hips, carefully picked the skin off the compressed seeds.
[ترجمه گوگل]وقتی گل رزهای وحشی به پایان رسید، باسن نارنجی مایل به قرمز را جمع آوری کردیم، پوست دانه های فشرده را با دقت جدا کردیم
[ترجمه ترگمان]هنگامی که گل های رز وحشی شکفته شدند، مفصل ران - قرمز را جمع آوری کردیم و با دقت پوست را از دانه های فشرده پاک کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our friendship is blooming.
[ترجمه گوگل]دوستی ما در حال شکوفا شدن است
[ترجمه ترگمان] دوستی ما شکوفا شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That do-or-die Davy Blooming Crockett spirit.
[ترجمه گوگل]آن روح دیوی بلومینگ کروکت یا بمیر
[ترجمه ترگمان]این همان روح Crockett است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طلوع (اسم)
blooming, rise, rising, flourishing

غنا (صفت)
abloom, bloomy, blooming

خرم (صفت)
blooming, fresh, vivid, merry, gay, green

سبز (صفت)
blooming, fresh, immature, green, viridescent, unripe

گل دار (صفت)
floriferous, florescent, blooming, rosy, floral, floriated, inwrought

شکوفه دهنده (صفت)
blooming

تخصصی

[سینما] شدت دادن عدسی
[پلیمر] شکفتگی، شکوفندگی

انگلیسی به انگلیسی

• extremely, in an emphasized manner (british)
thriving, flourishing; damned, cursed (british)
flowering, blossoming, flourishing, thriving
blooming is a mild swear word used to emphasize what you are saying, especially when you are annoyed.
someone who is blooming looks attractively healthy and full of energy.
see also bloom.

پیشنهاد کاربران

پررونق
شکوفایی
لامصب، لعنتی ( کاربرد بیشتر در انگلیسی محاوره ای انگلستان نه آمریکا )
!This blooming rain
این بارون لعنتی!
یکی از معادل های fucking است.
blooming angry
خیلی عصبانی
chiefly British
informal —
used as a generalized intensive
شکوفه زدن

بپرس