bloodthirsty

/ˈblədˌθərsti//ˈblʊdθɜːsti/

معنی: بی رحم، سفاک، خونخوار، خون اشام، خونریز، تشنه بخون
معانی دیگر: (جانورشناسی)، کرم خون (انواع کرم های حلقوی قرمز رنگ)، تشنه به خون

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: bloodthirstily (adv.), bloodthirstiness (n.)
• : تعریف: eager to cause or attracted to acts of bloodshed; cruel.
مترادف: bloody, cutthroat, sanguinary
مشابه: brutal, ferocious, fierce, murderous, ruthless, savage, vicious

جمله های نمونه

1. bloodthirsty bandits that prowled the highways
سارقین خون آشامی که در جاده ها می گشتند

2. tamerlane was a bloodthirsty man
تیمور مرد خونخواری بود.

3. The film was too bloodthirsty for me.
[ترجمه گوگل]این فیلم برای من خیلی تشنه به خون بود
[ترجمه ترگمان]فیلم برای من خیلی تشنه به خون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Chi was the most bloodthirsty and urged total annihilation of the whites by fire and sword.
[ترجمه گوگل]چی خونخوارترین و خواهان نابودی کامل سفیدها با آتش و شمشیر بود
[ترجمه ترگمان]چی بیشتر تشنه خون بود و نابودی کامل سفیدها را با آتش و شمشیر ترغیب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bloodthirsty wars between cities were the forerunner of the national wars to come.
[ترجمه گوگل]جنگ های خونخوار بین شهرها پیشرو جنگ های ملی آینده بود
[ترجمه ترگمان]جنگ های پی درپی میان شهرها آغاز جنگ های ملی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Captain Kidd, as infamous as his bloodthirsty contemporary Blackbeard, was hanged for piracy and the murder of a crew member at "Execution Dock" on the Thames in 170
[ترجمه گوگل]کاپیتان کید، بدنام مانند ریش سیاه خونخوار معاصرش، به دلیل دزدی دریایی و قتل یکی از خدمه در "اسکله اعدام" در تیمز در سال 170 به دار آویخته شد
[ترجمه ترگمان]کاپیتان کید، به نام ریش bloodthirsty، به خاطر دزدی دریایی و قتل یک عضو خدمه در \"سکوی اعدام\" در رودخانه تیمز در ۱۷۰ به دار آویخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bloodthirsty demons who, After being kidnapped, Kate? Walker found herself trapped in a mysterious space.
[ترجمه گوگل]شیاطین تشنه به خون که، پس از ربوده شدن، کیت؟ واکر خود را در فضایی مرموز گرفتار یافت
[ترجمه ترگمان]شیاطینی که بعد از ربوده شدن، کیت؟ واکر خود را در یک فضای مرموز حبس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The religion of the Aztec was a bloodthirsty one.
[ترجمه گوگل]دین آزتک دین تشنه به خون بود
[ترجمه ترگمان]مذهب (ازتک)ها یک خون آشام تشنه به خون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bloodthirsty men hate a man of integrity and seek to kill the upright.
[ترجمه گوگل]مردان خونخوار از مرد درستکار متنفرند و به دنبال کشتن افراد راستگو هستند
[ترجمه ترگمان]مردان Bloodthirsty از یک مرد شرافتمند نفرت دارند و می خواهند the را بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You destroy those who tell lies bloodthirsty and deceitful men the LORD abhors.
[ترجمه گوگل]شما کسانی را که دروغ می گویند، انسانهای تشنه به خون و فریبکار را نابود می کنید که خداوند از آن نفرت دارد
[ترجمه ترگمان]تو کسانی را که به دروغ می گویند تشنه خون و deceitful که لرد abhors است نابود می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A crow of bloodthirsty ants is attracted by the carrion.
[ترجمه گوگل]یک کلاغ از مورچه های تشنه به خون توسط مردار جذب می شود
[ترجمه ترگمان]کلاغی از مورچه های تشنه به خون، به وسیله لاش خور جذب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They expected to find a bloodthirsty man, happy in his revenge.
[ترجمه گوگل]آنها انتظار داشتند که یک مرد خونخوار را پیدا کنند که از انتقام او خوشحال باشد
[ترجمه ترگمان]ان ها انتظار داشتند یک مرد تشنه به خون را پیدا کنند، از انتقام او خوشحال بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I could hear the bloodthirsty Dartmouth fans shouting.
[ترجمه گوگل]صدای فریاد هواداران خونخوار دارتموث را می شنیدم
[ترجمه ترگمان]می توانستم صدای فریاد طرفداران دارت موث را بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی رحم (صفت)
brute, brutal, atrocious, cruel, merciless, relentless, bloodthirsty, pitiless, butcherly, dispiteous, uncharitable, unrelenting, unmerciful, stony-hearted, truculent

سفاک (صفت)
atrocious, bloodthirsty

خونخوار (صفت)
bloodthirsty, blood-minded

خون اشام (صفت)
carnal, sanguinary, bloodthirsty, murderous, blood-minded, tigerish, butcherly, cannibalish, slaughterous

خونریز (صفت)
bloodthirsty, slaughterous

تشنه بخون (صفت)
bloodthirsty

انگلیسی به انگلیسی

• thirsty for blood, violent
a bloodthirsty person is eager to use violence or to see other people use violence.
violent, murderous, desiring to cause bloodshed

پیشنهاد کاربران

1. سفاک. خشن. بی رحم 2. خشونت طلب. تشنه خشونت
خونخوار ، خونریز
تشنه ی خون

بپرس