bloodletting

/ˈblədˌletɪŋ//ˈblʌdletɪŋ/

معنی: حجامت، خون گیری، فصد، رگزنی
معانی دیگر: حجامت، رگزنی، خونگیری، فصد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: bloodletter (n.)
(1) تعریف: the act or practice of purging by opening a vein; phlebotomy.
مشابه: tap

(2) تعریف: bloodshed.
مشابه: blood, bloodshed

جمله های نمونه

1. The movie contains scenes of violence and bloodletting.
[ترجمه گوگل]این فیلم شامل صحنه های خشونت و خونریزی است
[ترجمه ترگمان]این فیلم شامل صحنه های خشونت و خونریزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Many jobs have been lost, and the bloodletting isn't over yet.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مشاغل از بین رفته اند و خونریزی هنوز تمام نشده است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مشاغل نابود شده اند و خونریزی هنوز تمام نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. EWS carried out further bloodletting by sacking senior employees, but has acquired a new chief executive.
[ترجمه گوگل]EWS با اخراج کارکنان ارشد، خون‌ریزی بیشتری انجام داد، اما مدیر اجرایی جدیدی به دست آورد
[ترجمه ترگمان]EWS با اخراج کارمندان ارشد، خونریزی بیشتر را انجام داد، اما یک مدیر اجرایی جدید را به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But news of a major management bloodletting, impending layoffs and a possible takeover cast a pall over the festivities.
[ترجمه گوگل]اما اخبار مربوط به خونریزی بزرگ مدیریت، اخراج های قریب الوقوع و تصاحب احتمالی، جشن ها را زیر سوال برد
[ترجمه ترگمان]اما اخبار مربوط به خونریزی، اخراج شدن، اخراج شدن احتمالی و تصاحب احتمالی برای این جشن و جشن را به همراه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We've heard rumors that a major management bloodletting is about to happen.
[ترجمه گوگل]شایعاتی شنیده ایم مبنی بر اینکه یک خونریزی بزرگ مدیریتی در شرف وقوع است
[ترجمه ترگمان]ما شایعاتی شنیده بودیم مبنی بر اینکه خونریزی شدید مدیریت در شرف وقوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bloodletting is popular among the doctors and apothecaries, but herbal medicine, witchcraft and spells are rampant in the general population.
[ترجمه گوگل]خون‌ریزی در میان پزشکان و دارو‌پزشکان رایج است، اما داروهای گیاهی، جادوگری و طلسم‌ها در میان جمعیت عمومی شایع است
[ترجمه ترگمان]Bloodletting در میان پزشکان و apothecaries رایج است، اما پزشکی گیاهی، جادوگری و طلسم در جامعه عمومی شایع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I won't go into the commercial bloodletting that followed.
[ترجمه گوگل]من وارد خونریزی تجاری که بعد از آن شد نمی روم
[ترجمه ترگمان]من به اون bloodletting که دنبالش کردم نمیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bloodletting has been renamed to Improved Rend once again, and doesn't affect Bloodbath anymore.
[ترجمه گوگل]Bloodletting یک بار دیگر به Improved Rend تغییر نام داده است و دیگر بر Bloodbath تأثیر نمی گذارد
[ترجمه ترگمان]Bloodletting دوباره برای بار دیگر بهبود یافت، و دیگر بر bloodbath تاثیر نمی گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many extremists decided to end the bloodletting.
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراط گرایان تصمیم گرفتند به خونریزی پایان دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراط گرایان تصمیم گرفتند به خونریزی پایان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After the bloodletting the elites and populace of Europe had little taste for war, and the Age of Metternich commenced.
[ترجمه گوگل]پس از خونریزی، نخبگان و مردم اروپا ذائقه چندانی برای جنگ نداشتند و عصر مترنیخ آغاز شد
[ترجمه ترگمان]پس از کشتار گروهی نخبگان و مردم اروپا ذوق چندانی برای جنگ نداشتند، و عصر مترنیخ شروع به کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It'seems keener on blood transfusions than on bloodletting.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد در مورد انتقال خون بیشتر از خون ریزی است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که خون نسبت به خونریزی خون بیش از خون ریزی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So we choosed therapeutics of bloodletting as a main therapeutic tool of aphemia.
[ترجمه گوگل]بنابراین درمان خون‌ریزی را به‌عنوان ابزار اصلی درمان آفمی انتخاب کردیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین از درمان خونریزی به عنوان ابزار درمانی اصلی of استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ten days after the bloodletting Hitler gave the action its name.
[ترجمه گوگل]ده روز پس از خون‌ریزی، هیتلر نام آن را به این اقدام داد
[ترجمه ترگمان]ده روز پس از خونریزی خونین، هیتلر نام خود را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The collateral puncture pricking blood therapy or Bloodletting therapy was one of the traditional acupuncture methods.
[ترجمه گوگل]یکی از روش‌های سنتی طب سوزنی، خون‌درمانی با سوراخ کردن جانبی یا خون‌رسانی بود
[ترجمه ترگمان]The جانبی درمان خون و یا درمان Bloodletting یکی از روش های سنتی طب سوزنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حجامت (اسم)
cup, bloodletting, phlebotomy, leech

خون گیری (اسم)
bloodletting, phlebotomy, depletion, venesection

فصد (اسم)
bloodletting, phlebotomy, venesection

رگزنی (صفت)
bloodletting

انگلیسی به انگلیسی

• phlebotomy, draining of blood for medical purposes; killing, bloodshed
phlebotomy, draining of blood for medical purposes; killing, bloodshed
blood-letting is violence or killing of particular people for a particular reason, especially between rival gangs or families.

پیشنهاد کاربران

فقط فصد خون ؛
نه حجامت و نه چیز دیگر
فصد خون
حجامت
زالو درمانی
خونریزی، آدمکشی
حجامت
خون گیری

بپرس