blood relative

جمله های نمونه

1. I was a minor, and uninvited blood relative who professed no salvation.
[ترجمه گوگل]من یک خویشاوند خونی خردسال و ناخوانده بودم که ادعای نجات نداشتم
[ترجمه ترگمان]من یک فامیل کوچک و بی uninvited بودم که ادعا می کرد هیچ راه نجاتی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She is a blood relative.
[ترجمه گوگل]او یک خویشاوند خونی است
[ترجمه ترگمان] اون یه فامیل خون آشامه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If you die without a will, only a husband, wife, children and blood relatives are entitled to inherit your property.
[ترجمه گوگل]اگر بدون وصیت بمیرید، فقط شوهر، زن، فرزندان و خویشاوندان خونی حق دارند از اموال شما ارث ببرند
[ترجمه ترگمان]اگر شما بدون اراده مرد، تنها همسر، همسر، کودکان و خویشاوندان خون حق دارند اموال شما را به ارث ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And it is helped immeasurably if two unrelated people can share in the belief that indeed they are already blood relatives.
[ترجمه گوگل]و اگر دو فرد غیرمرتبط بتوانند در این باور شریک باشند که در واقع از قبل خویشاوند خونی هستند کمک بی‌اندازه‌ای می‌شود
[ترجمه ترگمان]و در صورتی که دو فرد غیر مرتبط بتوانند در این باور سهیم باشند که آن ها هم اکنون خویشاوند خونی هستند، به طور کامل به آن ها کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You should also have regular tests if you are over 30 and have a close blood relative with glaucoma .
[ترجمه گوگل]همچنین اگر بالای 30 سال دارید و یکی از خویشاوندان خونی شما مبتلا به گلوکوم است، باید آزمایشات منظم انجام دهید
[ترجمه ترگمان]اگر بیش از ۳۰ سال سن داشته باشید و ارتباط نزدیکی با آب سیاه داشته باشید، باید تست های منظم داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. LPO was negatively correlated with SOD and positively correlated with whole blood relative viscosity and plasma relative viscosity.
[ترجمه گوگل]LPO با SOD همبستگی منفی و با ویسکوزیته نسبی کل خون و ویسکوزیته نسبی پلاسما همبستگی مثبت داشت
[ترجمه ترگمان]LPO به طور منفی با sod ارتباط معنی داری داشت و رابطه مثبتی با لزجت نسبی خونی و ویسکوزیته نسبی پلاسما داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When Sha'Ri Eggum was diagnosed with acute myeloid leukemia, doctors told her that only a bone marrow transplant from a blood relative could save her life.
[ترجمه گوگل]هنگامی که Sha'Ri Eggum مبتلا به لوسمی میلوئید حاد تشخیص داده شد، پزشکان به او گفتند که تنها پیوند مغز استخوان از یک خویشاوند خونی می تواند جان او را نجات دهد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که شا Ri مبتلا به سرطان myeloid حاد تشخیص داده شد، پزشکان به او گفتند که تنها پیوند مغز استخوان از یک خویشاوند خونی می تواند جان خود را نجات دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You shall not uncover the nakedness of your father's sister ; she is your father's blood relative.
[ترجمه گوگل]برهنگی خواهر پدرت را آشکار نکن او خویشاوند خونی پدر شماست
[ترجمه ترگمان]تو برهنگی خواهر پدرت را نخواهی کرد؛ او از فامیل پدرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I am sorry there is not but me though I am not her blood relative.
[ترجمه گوگل]من متاسفم که وجود ندارد، اما من، هر چند من خویشاوند خونی او نیستم
[ترجمه ترگمان]متاسفم که به جز من از فامیل او نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• blood relation, person related by birth

پیشنهاد کاربران

✔nuclear family
هسته اصلی خانواده/خانواده اصلی، مرکزی
شامل فقط والدین و فرزندان
✔immediate/close family
خانواده و فامیل درجه یک ( مادرپدر، همسر و فرزندان )
اگر مجرد هستی میشه خودت، والدینت و مادرپدربزرگت
...
[مشاهده متن کامل]

✔extended family
خانواده و فامیل درجه یک ( مادرپدر، همسر و فرزندان ) به علاوه عمه و عمو، عموزاده ها
✔close relatives
تا اینجا به همه اینا میگن فامیل نزدیک
✅blood relatives
فامیل خونی هم میگن. خیلی رابطه نزدیک تری داریم.
✔distant relatives
این یکی فامیل دور میشه مثلا:
✔second cousin
یعنی فرزندان پسرعمو/خاله/عمه/دایی مادر /پدر شما
✔blended family
خانواده ترکیبی از خونی و ناتنی. مثلا پدر ناتنی /خواهربرادر ناتنی

وابستگی نسبی
بستگان خونی، اصالت خونی داشتن
بستگان خونی
هم خون
نسبت خونی

بپرس