blood poisoning

/ˈblədˈpɔɪzn̩ɪŋ//blʌdˈpɔɪzn̩ɪŋ/

معنی: عفونت خون، مسمومیت خون
معانی دیگر: زهرش خون (نام فنی آن: septicemia)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the presence and persistence in the blood of impurities or toxins; septicemia; toxemia.

جمله های نمونه

1. The doctor mistook the symptoms for blood poisoning.
[ترجمه گوگل]پزشک علائم را با مسمومیت خون اشتباه گرفت
[ترجمه ترگمان] دکتر علائم مسمومیت خونی رو اشتباه گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I didn't have time to get paranoid about blood poisoning as my heart suddenly stopped beating.
[ترجمه گوگل]وقت نداشتم در مورد مسمومیت خون دچار پارانوئید شوم زیرا قلبم ناگهان از تپش ایستاد
[ترجمه ترگمان]زمانی که قلب من ناگهان از تپش باز ایستاد من وقت نداشتم که در مورد مسمومیت خونی توهم بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A few days later, Earl Seiguard died of blood poisoning.
[ترجمه گوگل]چند روز بعد، ارل سیگارد بر اثر مسمومیت خون درگذشت
[ترجمه ترگمان]چند روز بعد، ارل Seiguard براثر مسمومیت خونی درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I've been going downhill for several days now. Blood poisoning seems the problem.
[ترجمه گوگل]الان چند روزه دارم میرم سراشیبی مسمومیت خون مشکل به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]الان چند روزه که دارم از تپه پایین میرم مسمومیت خونی مشکل به نظر می رسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Several people fell ill, victims of blood poisoning.
[ترجمه گوگل]چند نفر بیمار شدند و قربانی مسمومیت خون شدند
[ترجمه ترگمان] چند نفر مریض شدن، قربانی مسمومیت خونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bethune died of blood poisoning.
[ترجمه گوگل]بتون بر اثر مسمومیت خون درگذشت
[ترجمه ترگمان] بتون از مسمومیت خونی مرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A report from a consultant pathologist said the cause of Mrs Colbert's death was blood poisoning due to burns.
[ترجمه گوگل]گزارش یک مشاور آسیب شناس علت مرگ خانم کولبر را مسمومیت خونی ناشی از سوختگی اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]گزارشی از یک مشاور مشاور گفت که علت مرگ خانم کولبر، مسمومیت خونی ناشی از سوختگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She warned him that the dye might come out and that he'd get blood poisoning.
[ترجمه گوگل]او به او هشدار داد که ممکن است رنگ بیرون بیاید و مسمومیت خون بگیرد
[ترجمه ترگمان]او به او هشدار داده بود که رنگ قرمز ممکن است بیرون بیاید و مسموم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A post-mortem revealed that the woman had died of blood poisoning.
[ترجمه گوگل]در کالبدشکافی مشخص شد که این زن بر اثر مسمومیت خون جان باخته است
[ترجمه ترگمان]بعد از مرگ آشکار شد که زن براثر مسمومیت خونی کشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bites became infected and deteriorated into a threatening case of blood poisoning.
[ترجمه گوگل]گزش ها عفونی شده و به یک مورد تهدید کننده مسمومیت خون بدتر می شود
[ترجمه ترگمان]گاز سمی شده و تبدیل به یک مورد تهدید کننده خون شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. According to the officers at the scene was described, patients have blood poisoning symptoms.
[ترجمه گوگل]به گفته ماموران در محل تشریح شد، بیماران علائم مسمومیت خونی دارند
[ترجمه ترگمان]طبق گفته افسران صحنه، بیماران علائم مسمومیت خونی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عفونت خون (اسم)
blood poisoning

مسمومیت خون (اسم)
blood poisoning

انگلیسی به انگلیسی

• diseases in which the blood contains infectious microorganisms
blood poisoning is a serious illness resulting from an infection in your blood.

پیشنهاد کاربران

✅مسمومیت خون ( سپتیسمی ) : عبارت است از عفونت باکتریایی خون یا وجود مواد سمی باکتریها در خون ، که از راه جریان خون به تمام بدن گسترش مییابد.

بپرس