صفت ( adjective )
حالات: blonder, blondest
حالات: blonder, blondest
• : تعریف: of a girl or woman, having light-colored hair.
- The little girl's blonde hair became nearly white in the summer months.
[ترجمه گوگل] موهای بلوند دخترک در ماه های تابستان تقریباً سفید شد
[ترجمه ترگمان] موهای بلوند دخترک در ماه های تابستان تقریبا سفید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] موهای بلوند دخترک در ماه های تابستان تقریبا سفید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: blondeness (n.)
مشتقات: blondeness (n.)
• : تعریف: a girl or woman having light-colored hair.
- His wife is a blonde, but all their children have dark hair.
[ترجمه گوگل] همسرش بلوند است اما همه فرزندانشان موهای تیره دارند
[ترجمه ترگمان] زنش یک مو بور است، اما همه بچه های آن ها موهای تیره دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] زنش یک مو بور است، اما همه بچه های آن ها موهای تیره دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید