blocking

/ˈblɑːkɪŋ//ˈblɒkɪŋ/

معنی: انسداد
معانی دیگر: کنده ای کردن

جمله های نمونه

1. That person is blocking my view.
[ترجمه گوگل]آن شخص جلوی دید من را می گیرد
[ترجمه ترگمان]آن شخص جلوی دید من را می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Unfavourable economic conditions were blocking a recovery of the American insurance market.
[ترجمه گوگل]شرایط نامناسب اقتصادی مانع از بهبود بازار بیمه آمریکا شده بود
[ترجمه ترگمان]شرایط اقتصادی Unfavourable مانع بهبود بازار بیمه آمریکا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He stood squarely in front of them, blocking the entrance.
[ترجمه گوگل]او دقیقاً روبروی آنها ایستاد و در ورودی را مسدود کرد
[ترجمه ترگمان]او درست جلوی آن ها ایستاد و جلوی ورودی را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't stand there blocking the gateway!
[ترجمه گوگل]در آنجا بایستید و دروازه را مسدود کنید!
[ترجمه ترگمان]اونجا واینسا و جلوی دروازه رو بگیر!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You're blocking that Mini in.
[ترجمه گوگل]شما آن Mini را مسدود می کنید
[ترجمه ترگمان] داری جلوی اون کوچولو رو می گیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The disease is caused by globules of fat blocking the blood vessels.
[ترجمه گوگل]این بیماری توسط گلبول های چربی ایجاد می شود که رگ های خونی را مسدود می کند
[ترجمه ترگمان]این بیماری از globules چربی ناشی می شود که رگ های خونی را مسدود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Somebody had parked in front of me, blocking me in.
[ترجمه گوگل]یک نفر جلوی من پارک کرده بود و جلوی من را گرفته بود
[ترجمه ترگمان]یک نفر جلوی من پارک کرده بود و جلوی من را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A fallen tree is blocking the road.
[ترجمه گوگل]یک درخت افتاده راه را مسدود کرده است
[ترجمه ترگمان]یک درخت سقوط کرده راه را مسدود کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Heavy snow is blocking all roads into Scotland.
[ترجمه گوگل]برف سنگین تمام جاده های اسکاتلند را مسدود کرده است
[ترجمه ترگمان]برف سنگین همه جاده های اسکاتلند را مسدود کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The court upheld an injunction barring protesters from blocking access to the company.
[ترجمه گوگل]دادگاه حکم منع معترضان را از مسدود کردن دسترسی به شرکت تایید کرد
[ترجمه ترگمان]دادگاه حکم منع ورود معترضان به شرکت را منع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A woman in a very large hat was blocking my view of the procession.
[ترجمه گوگل]زنی با کلاه بسیار بزرگ جلوی دید من را از راهپیمایی گرفته بود
[ترجمه ترگمان]زنی با کلاه خیلی بزرگی جلوی چشم من را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She stood firm, blocking the entrance.
[ترجمه گوگل]محکم ایستاد و ورودی را مسدود کرد
[ترجمه ترگمان]او محکم ایستاد و جلوی ورودی را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A fallen tree was blocking the road.
[ترجمه گوگل]درختی که افتاده بود راه را مسدود کرده بود
[ترجمه ترگمان]یک درخت افتاده جلوی جاده را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was a heavy curtain blocking out the light.
[ترجمه گوگل]پرده سنگینی بود که جلوی نور را گرفته بود
[ترجمه ترگمان]پرده سنگین جلوی نور را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Trees, undergrowth and creepers intertwined, blocking our way.
[ترجمه گوگل]درختان، زیر درختان و خزنده ها در هم تنیده شدند و راه ما را مسدود کردند
[ترجمه ترگمان]درختان، گیاهان و گیاهان رونده درهم آمیخته و راه ما را سد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انسداد (اسم)
let, choke, block, obstacle, blockade, obstruction, blockage, occlusion, blocking, stockade, impassability, padlock, tie-up

تخصصی

[سینما] تعیین مکان (عوامل صحنه )
[کامپیوتر] کنده ای کردن ؛انسداد؛ بلاکه کردن ؛ بلوک بندی
[برق و الکترونیک] بازاشتن، بلوک بندی، بستن 1. اعمال بایاس منفی قوی به شبکه ی لامپ الکترونی برای قطع جریان آند آن، یا ایجاد اثر معادل مسدود کننده ی جریان در ترانزیستور یا سایر قطعات حالت جامد فعال 2. اضافه بارگذاری گیرنده پاسخ را به حد مطلوب برگرداند . 3. ترکیب دو یا چند رکورد رایانه ای در یک بلوک 4 . جلو گیری از عبور جریان مستقیم در قطعه ی نیمرسانا . - سد کننده
[نساجی] بلوکه کردن
[ریاضیات] قطعه بندی، قالب کردن، قالبزنی
[پلیمر] قطعه ای شدن، دسته ای شدن، مهارسازی، خشک چسبی
[روانپزشکی] وقفه، انسداد. انسداد یا مهار فرآیند جاری تفکر یا تکلم. در اینجا قطار فکر ناگهان به حال توقف در آمده و "خلائی" به جا می گذارد. سپس فکری کاملاً نو ممکن است آغاز گردد. در بیمارانی که کم و بیش بینش خود را حفظ کرده اند، این حالت ممکن است تجربه وحشت انگیزی باشد و این نشان می دهد که تجربه وحشت انگیزی باشد و این نشان می دهد که انسداد فکر با تجربه ای که افراد معمولی دارند و گاهی رشته افکار خود را، بخصوص وقتی مضطرب و خیلی خسته هستند، از دست می دهند، متفاوت است. انسداد فکر وقتی به وضوح وجود داشته باشد تقریباً مشخص کننده اسکیزوفرنی است. معهذا، باید بخاطر داشت که بیماران خسته مضطرب به آسانی رشته کلام خود را گم می کنند و به نظر می رسد که دچار انسداد تکلم هستند.
[آمار] بلوک بندی

انگلیسی به انگلیسی

• obstructing, barring, impeding, deterring

پیشنهاد کاربران

مانع
در تئاتر ؛
مشخص کردن حرکات بازیگران در طول نمایش و تعیین محل وسایل صحنه.
انسداد فکر ( توقف فکر ) | blocking ( thought obstruction )
قطار فکر کند شده و تعداد عقاید و تصاویر ذهنی که بیمار از خود ظاهر می سازد کاهش می یابد. چنین حالتی را بیمار به شکل اشکال در تصمیم گیری، فقدان تمرکز و فقدان وضوح تفکر تجربه می کند. کاهش توجه فعال نیز در کار است به طوری که رویدادها خوب ثبت نمی شوند و در نتیجه حافظه مغشوش می شود و تفکر مهار می گردد. به این حالت کندی فکر گفته می شود. وقتی کندی فکر تشدید گردد بیمار قبل از اینکه فکری را به پایان برساند به طور ناگهانی از سخن گفتن باز می ماند که به آن محرومیت فکر نیز گفته می شود. بیمار از مطالب گفته شده قبل از قطع کلام چیزی را به خاطر نمی آورد. از ویژگی های افسردگی و نیز حالات بهت زدگی ( Stupor ) است.
...
[مشاهده متن کامل]

میزانسن
بازدارنده
blocking ( روان شناسی )
واژه مصوب: وقفة فکر
تعریف: توقف ناگهانی جریان فکر یا کلام
{در تئاتر و سینما} چیدمان/جایگیری/استقرارِ [عوامل]
انسداد فکر ( در روانپزشکی )
طلاکوبی، نقش برجسته سازی
مانع ایجاد کردن، مسدود کردن، بند آوردن
مسدودسازی
انسداد، ایجاد مانع
دکوپاژ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس