blockade

/ˌblɑːˈkeɪd//blɒˈkeɪd/

معنی: انسداد، محاصره، راه بندان، سد راه، راه بند کردن، سدراه کردن، بستن، محاصره کردن
معانی دیگر: محاصره ی دریایی بندر(های) دشمن، محاصره ی زمینی یا هوایی، شهربند، دریابند، دریابند کردن، هر عملی که موجب بازداری و انزوای دشمن شود (مثل قطع پروازهای هوایی یا وسایل ارتباطی و تحریم اقتصادی)، نیروی محاصره کننده، مانع، هر گونه بازدارگر رزمی، بندان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the barring or shutting off of traffic in and out of an area, such as a seaport or city, by hostile military forces.
مترادف: besiegement, cordon, siege

- The blockade prevented food and medical supplies from reaching the people of the city.
[ترجمه گوگل] این محاصره مانع از رسیدن مواد غذایی و پزشکی به مردم شهر شد
[ترجمه ترگمان] این محاصره مانع ورود مواد غذایی و پزشکی به مردم شهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any obstruction designed to prevent passage.
مترادف: barricade, barrier
مشابه: block, blockage, obstacle, obstruction, surround

- The police set up a blockade to prevent traffic on the bridge.
[ترجمه گوگل] پلیس برای جلوگیری از تردد روی پل، محاصره کرد
[ترجمه ترگمان] پلیس برای جلوگیری از ترافیک روی پل یک جاده مسدود را راه اندازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: blockades, blockading, blockaded
مشتقات: blockader (n.)
• : تعریف: to obstruct by means of a blockade.
مترادف: barricade, besiege, cordon, siege, surround
مشابه: block, obstruct

- The enemy blockaded the port.
[ترجمه گوگل] دشمن بندر را محاصره کرد
[ترجمه ترگمان] دشمن در بندر را بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. run the blockade
محاصره (به ویژه دریابند) را شکستن

2. kennedy ordered the naval blockade of cuba
کندی دستور محاصره ی دریایی کوبا را داد.

3. to run a naval blockade
محاصره ی دریایی را شکستن

4. the german navy tried to blockade britain
نیروی دریایی آلمان سعی کرد انگلستان را محاصره ی دریایی کند.

5. ships that were trying to run either inward or outward through the blockade
کشتی هایی که سعی می کردند با گذشتن از خط محاصره داخل یا خارج شوند.

6. The Soviet blockade of Berlin was lifted in May 194
[ترجمه گوگل]محاصره برلین توسط شوروی در ماه مه 194 لغو شد
[ترجمه ترگمان]محاصره برلین در ماه مه ۱۹۴ به تعویق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They attempted to break the blockade by using submarines.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند با استفاده از زیردریایی ها محاصره را بشکنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تلاش کردند با استفاده از زیردریایی ها محاصره را بشکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They've imposed an economic blockade on the country.
[ترجمه گوگل]آنها محاصره اقتصادی کشور را تحمیل کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک محاصره اقتصادی در کشور اعمال کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The blockade was aimed at starving the country into submission.
[ترجمه گوگل]هدف این محاصره گرسنگی دادن به کشور بود
[ترجمه ترگمان]هدف از این محاصره، گرسنگی دادن کشور به تسلیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Protesters formed a human blockade to stop loggers felling trees.
[ترجمه گوگل]معترضان برای جلوگیری از قطع درختان توسط چوب بران، محاصره انسانی را تشکیل دادند
[ترجمه ترگمان]معترضان محاصره انسانی را برای متوقف کردن درختان قطع loggers تشکیل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The president imposed a complete blockade on the island's harbours.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور بنادر جزیره را محاصره کامل کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور محاصره کاملی را در بنادر این جزیره اعمال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Parisian taxi drivers are threatening to mount a blockade to turn the screw on the government.
[ترجمه گوگل]رانندگان تاکسی پاریسی تهدید می کنند که برای چرخاندن دولت به محاصره می پردازند
[ترجمه ترگمان]راننده های تاکسی پاریس تهدید می کنند که محاصره را محاصره کنند تا پیچ حکومت را محاصره کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The economic blockade is accompanied by terror tactics.
[ترجمه گوگل]محاصره اقتصادی با تاکتیک های تروریستی همراه است
[ترجمه ترگمان]محاصره اقتصادی با تاکتیک های تروریسم همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At Ferryquay Gate they were met by a blockade of loyalists which was being addressed by Bunting.
[ترجمه گوگل]در دروازه Ferryquay آنها با محاصره وفاداران روبرو شدند که توسط Bunting مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]در دروازه Ferryquay با محاصره وفاداران که توسط Bunting مورد خطاب قرار گرفته بودند، ملاقات کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When cimetidine was given together with histamine, blockade of histamine 2 receptor may have reversed histamine stimulated growth.
[ترجمه گوگل]هنگامی که سایمتیدین همراه با هیستامین تجویز شد، مسدود شدن گیرنده هیستامین 2 ممکن است رشد تحریک شده هیستامین را معکوس کند
[ترجمه ترگمان]وقتی cimetidine با هیستامین شناخته می شود، blockade of ۲ may growth را معکوس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Democrats are now engaged in a full-scale legislative blockade, stopping all bills with objections and threatened filibusters.
[ترجمه گوگل]دموکرات‌ها اکنون درگیر یک محاصره قانونی گسترده هستند و همه لوایح را با مخالفت‌ها و تهدید به تحریم‌ها متوقف می‌کنند
[ترجمه ترگمان]دموکرات ها در حال حاضر در یک محاصره قانونی کامل درگیر شده اند و همه لوایح را با اعتراضات متوقف کرده و filibusters را تهدید کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انسداد (اسم)
let, choke, block, obstacle, blockade, obstruction, blockage, occlusion, blocking, stockade, impassability, padlock, tie-up

محاصره (اسم)
surround, blockade, blockage, leaguer

راه بندان (اسم)
blockade

سد راه (اسم)
blockade

راه بند کردن (فعل)
blockade

سدراه کردن (فعل)
blockade

بستن (فعل)
close, truss, attach, ban, impute, bar, stick, connect, colligate, bind, hitch, seal, clog, assess, tie up, choke, shut, shut down, block, fasten, belt, bang, pen, shut off, tighten, blockade, hasp, clasp, knit, jam, wattle, plug, congeal, curdle, curd, jell, lock, coagulate, cork, spile, picket, padlock, ligate, obturate, occlude, portcullis, posset, switch on

محاصره کردن (فعل)
begird, girt, surround, besiege, gird, blockade, beleaguer, encompass, environ, seal off

تخصصی

[حقوق] محاصره کردن، محاصره (بحری یا تجاری)

انگلیسی به انگلیسی

• siege, barrier, closure by sea
besiege, block, obstruct
a blockade is an action that is taken to prevent goods from reaching a place. count noun here but can also be used as a verb with object. e.g the atlantic squadron promptly blockaded santiago.

پیشنهاد کاربران

On her seventh visit to the region in six months this week, baerbock warned her host that ongoing aid ( ( blockades ) ) meant gaza was sliding towards
famine. Netanyahu reported there was no starvation and mentioned photos circulating on israel social media of full food market and busy beaches in gaza
...
[مشاهده متن کامل]

It’s real. It’s reality. We’re not like the Nazis who produced fake images of a manufactured reality, ” he said, according to Israel’s Channel 13. It was an apparent reference to propaganda films of well - fed Jewish residents of the Warsaw Ghetto in Nazi - occupied Poland.
Baerbock در هفتمین دیدار خود از منطقه در طول شش ماه این هفته، به میزبان خود هشدار داد که تحریم های مداوم کمک ها ( محاصره ی دائمی کمک ها ) به این معنا است که غزه به سوی قحطی پیش می رود. Natanyahu گزارش داد که گرسنگی در غزه وجود ندارد و اشاره کرد تصاویری در رسانه های اجتماعی اسرائیلی در گردش است که پر از بازارهای غذا و سواحل شلوغ ( در فیلم ها نشان داده می شود که کمک های غذایی از راه هوایی در دریا ریخته می شود و مردم به سمت سواحل هجوم می برند ) در غزه است.
نتانیاهو خطاب به وزیر آلمان گفت: این واقعی است، این حقیقت است. ما مثل نازی ها نیستیم که تصاویری جعلی از واقعیت ساختگی را ساختند. طبق کانال ۱۳ اسرائیل، این اظهارات اشاره آشکاری به فیلم های تبلیغاتی ساکنین یهودی منطقه warsaw ghetto در لهستان تحت اشغال نازی ها که از نظر تغذیه ای تأمین بودند، دارد

محاصره، تحریم، انسداد
the situation in which a country or place is surrounded by soldiers or ships to stop people or goods from going in or out
وضعیتی که در آن یک کشور یا مکان توسط سربازان یا کشتی ها احاطه شده تا از ورود یا خروج افراد یا کالاها جلوگیری کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

محاصره
Gaza, a 25 - mile strip of land that is home to 2. 3 million people, has been ruled politically since 2007 by Hamas, an Iran - backed Islamist group. But it faces a blockade from Israel.
an air and sea blockade
The Soviet blockade of Berlin was lifted in May 1949.
There is still some hope that the economic blockade will work and make military intervention unnecessary.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/blockade?q=blockade
حلقۀ محاصره
سد معبر درسته نه سد منبر، آقا اصغر عزیز
راه گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) راه رفتن. ( بهار عجم ) ( ارمغان آصفی ) . روانه شدن. راهی شدن. روی بجانب محل یا چیزی آوردن. رفتن. راه برگرفتن. عزیمت کردن. روان گشتن :
سخن چند راندند از آن رزمگاه
...
[مشاهده متن کامل]

وزآنجا بخندان گرفتند راه.
اسدی ( گرشاسبنامه ) .
گویند ازوحذر کن و راه گریز گیر
گویم کجا روم که ندارم گریزگاه.
سعدی.
میخواند اجل بر آستانت
بوسی بزنیم و راه گیریم.
امیرخسرو دهلوی ( از ارمغان آصفی ) .
کند آزادم از شر سیاست
که راه وادی خذلان گرفتم.
ملک الشعراء بهار.
|| راه بستن. مسدودکردن راه. سد راه کردن. ایجاد مانع کردن در راه. مانع عبور و مرور شدن در راه : راه گرفتن بر کسی ؛ راه بر او بستن. ( بهار عجم ) ( ارمغان آصفی ) . از پیشروی جلوگیری کردن. نگذاردن آن پیشتر آید. مقابل راه گشودن وراه واکردن. ( از آنندراج ) :
بیاید دهد آگهی از سپاه
نباید که گیرد بداندیش راه.
فردوسی.
پس لشکر او بیامد سپاه
ز هرسو گرفتند بر شاه ، راه.
فردوسی.
بهرسو فرستاد بیمر سپاه
بر آن سرکشان تا بگیرند راه.
فردوسی.
هارون راه بگرفته بود تا کسی را زهره نبودی که چیزی می نبشتی بنقصان حال وی و صاحب برید را بفریفته تا بمراد او انها کردی و کارش پوشیده می ماند. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 680 ) .
چو باز را بکند بازدار مخلب و پر
بروز صید بر او کبک راه گیرد و چال.
شاهسار ( از لغت فرس اسدی ) .
دل میبرد امشب ز من آن ماه بگیرید
وز دست و شب تیره برد راه بگیرید.
اوحدی ( از بهار عجم ) .
- راه گریز گرفتن ؛ گریختن. روی بگریز نهادن. فرار کردن. ره فرار گزیدن :
جفاپیشه گستهم و بندوی تیز
گرفتند از آن کاخ راه گریز.
فردوسی.
|| طریقه و قاعده ای را پذیرفتن. رسمی را پیش گرفتن : و راهی گرفت و راهی راست نهاد و آن را بگذاشت و برفت و بنده را خوشتر آید که امروز بر راه وی رفته آید. ( تاریخ بیهقی ) .

راهبندون یا سد منبر کردن
Access to three USA _ Canada border crossings cut off by trucker protest blockades
دسترسی به سه گذرگاه مرزی کانادا و آمریکا قطع شده, بخاطر سد منبر کردن کامیونداران معترض

بپرس