1. bloated eyes
چشمان باد کرده
2. the bloated corpses of soldiers were floating on the river
اجساد باد کرده ی سربازان در روخانه شناور بود.
3. i ate so much that my stomach was bloated
آن قدر خوردم که شکمم باد کرد.
4. Her body bloated and puffed up till pain seemed to burst out through her skin.
[ترجمه گوگل]بدنش نفخ و پف کرد تا جایی که به نظر می رسید درد از پوستش بیرون زده است
[ترجمه ترگمان]بدنش ورم کرده بود و باد کرده بود تا اینکه درد از پوستش بیرون زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The cow's stomach was bloated from eating the wet fodder.
[ترجمه گوگل]شکم گاو از خوردن علوفه خیس پف کرده بود
[ترجمه ترگمان]شکم گاو از خوردن علیق پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I felt bloated after the huge meal they'd served.
[ترجمه گوگل]بعد از غذای بزرگی که سرو کرده بودند احساس نفخ کردم
[ترجمه ترگمان]بعد از غذایی بزرگ که به آن ها خدمت کرده بودند، ورم کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The great success has bloated her ego to an alarming degree.
[ترجمه گوگل]موفقیت بزرگ، نفس او را تا حد نگران کننده ای متورم کرده است
[ترجمه ترگمان]موفقیت بزرگ غرور او را به میزان هشدار دهنده افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Now he was overweight with a bloated, unshaven face and his unwashed brown hair fell untidily on to his hunched shoulders.
[ترجمه گوگل]حالا او اضافه وزن داشت، با صورت پف کرده و نتراشیده و موهای قهوه ای شسته نشده اش روی شانه های خمیده اش افتاده بود
[ترجمه ترگمان]حالا چاق بود با صورت نتراشیده و نتراشیده و موهای شسته شده، نامرتب روی شانه های خمیده او افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I feel really bloated. I wish I hadn't eaten so much.
[ترجمه گوگل]واقعا احساس نفخ می کنم کاش اینقدر نخورده بودم
[ترجمه ترگمان] حس می کنم واقعا ورم کرده ای کاش زیاد غذا نخورده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. There were clouds now, bloated and purply black, the sky pressing down hard.
[ترجمه گوگل]اکنون ابرهایی وجود داشت، پف کرده و سیاه بنفش، و آسمان به شدت پایین می آمد
[ترجمه ترگمان]حالا ابره ای سیاه و سیاه شده بودند و آسمان به شدت فشار می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Gobbla, his hugely bloated and eternally hungry Cave Squig would feed well.
[ترجمه گوگل]گوبلا، غار اسکوئیگ بسیار نفخ و همیشه گرسنه او به خوبی تغذیه می کرد
[ترجمه ترگمان]Gobbla، hugely پر باد و ابدی، دهانه غار را به خوبی تغذیه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Archie suddenly loomed over me, his bloated Zeppelin figure blocking out what little light there was.
[ترجمه گوگل]آرچی ناگهان روی من ظاهر شد، شکل پف کرده زپلین او مانع از نور کمی که در آنجا وجود داشت را گرفت
[ترجمه ترگمان]ناگهان آرچی بلند شد و فهمید که صدای Zeppelin در آنجا چه نوری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He fell onto the sofa, his stomach bloated with food.
[ترجمه گوگل]روی مبل افتاد، شکمش از غذا نفخ کرده بود
[ترجمه ترگمان]او روی کاناپه افتاد، معده اش از غذا پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This explains why public organizations get so bloated: our budget systems actually encourage every public manager to waste money.
[ترجمه گوگل]این توضیح میدهد که چرا سازمانهای دولتی اینقدر متورم میشوند: سیستمهای بودجه ما در واقع هر مدیر دولتی را تشویق میکند که پول را هدر دهد
[ترجمه ترگمان]این موضوع توضیح می دهد که چرا سازمان های دولتی اینقدر بالا هستند: سیستم های بودجه ما در واقع همه مدیران عمومی را تشویق به هدر دادن پول می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید