صفت ( adjective )
مشتقات: blithely (adv.), blitheness (n.)
مشتقات: blithely (adv.), blitheness (n.)
• (1) تعریف: carefree and gay in manner or disposition.
• مترادف: blithesome, carefree, gay, happy-go-lucky, lighthearted
• متضاد: atrabilious, morose, sad
• مشابه: airy, animated, buoyant, cheerful, easygoing, enthusiastic, happy, jolly, lively, merry, spirited
• مترادف: blithesome, carefree, gay, happy-go-lucky, lighthearted
• متضاد: atrabilious, morose, sad
• مشابه: airy, animated, buoyant, cheerful, easygoing, enthusiastic, happy, jolly, lively, merry, spirited
- The faces of these blithe and healthy children cheered her.
[ترجمه گوگل] چهره این بچه های خوش اخلاق و سالم او را تشویق می کرد
[ترجمه ترگمان] چهره های این کودکان شاد و شاداب او را تشویق می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چهره های این کودکان شاد و شاداب او را تشویق می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her blithe manner belied her deep and somber feelings.
[ترجمه گوگل] رفتار آرام او احساسات عمیق و غم انگیز او را تکذیب کرد
[ترجمه ترگمان] رفتار blithe با احساسات عمیقی که داشت، به او خیانت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رفتار blithe با احساسات عمیقی که داشت، به او خیانت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: indifferent or casual; unconcerned.
• مترادف: casual, devil-may-care, happy-go-lucky, nonchalant, unconcerned
• متضاد: thoughtful
• مشابه: apathetic, blas�, careless, heedless, indifferent, offhand
• مترادف: casual, devil-may-care, happy-go-lucky, nonchalant, unconcerned
• متضاد: thoughtful
• مشابه: apathetic, blas�, careless, heedless, indifferent, offhand
- These politicians have a blithe disregard for the future.
[ترجمه گوگل] این سیاستمداران نسبت به آینده بی اعتنا هستند
[ترجمه ترگمان] این سیاستمداران بی توجهی دوستانه به آینده دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این سیاستمداران بی توجهی دوستانه به آینده دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید