blistering


(عامیانه) خیلی گرم (معمولا در مورد هوا)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: blisteringly (adv.)
(1) تعریف: extremely hot.
متضاد: icy
مشابه: torrid

- We took refuge from the blistering heat.
[ترجمه شان] از گرمای سوزان ، ( به جایی ) ، پناه بردیم.
|
[ترجمه گوگل] از گرمای طوفانی پناه بردیم
[ترجمه ترگمان] از گرما و گرما پناه گرفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: severe, harsh.
متضاد: mild

- blistering words
[ترجمه گوگل] کلمات تاول زا
[ترجمه ترگمان] صدای blistering
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. blistering heat
گرمای طاقت فرسا (تاول ساز)

2. blistering
(عامیانه) خیلی گرم (معمولا در مورد هوا)

3. the blistering days of summer
روزهای بسیار گرم تابستان

4. his words were blistering and angered everyone
حرف هایش تند و دردآور بود و همه را خشمگین کرد.

5. She launched into a blistering attack on her boss.
[ترجمه گوگل]او به رئیسش حمله کرد
[ترجمه ترگمان]او به طرف رئیسش حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The president responded to this with a blistering attack on his critics.
[ترجمه گوگل]رئیس‌جمهور به این امر با حمله شدید به منتقدان خود پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور با حمله blistering به منتقدان خود به این موضوع واکنش نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We went out in the blistering heat.
[ترجمه شان] در گرمای زیاد ( طاقت فرسا فرسا ) ، ما بیرون رفتیم.
|
[ترجمه گوگل]در گرمای تاول زد بیرون رفتیم
[ترجمه ترگمان]با گرمای شدید بیرون رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nelson launched into a blistering criticism of greedy lawyers.
[ترجمه گوگل]نلسون به انتقاد شدید از وکلای حریص پرداخت
[ترجمه ترگمان]نلسون به انتقاد شدید از وکلای حریص آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Schumacher set a blistering pace from the start.
[ترجمه گوگل]شوماخر از همان ابتدا سرعت بسیار خوبی داشت
[ترجمه ترگمان]شوماخر یکی از قدم هایم را از ابتدا تنظیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Recent shows at Ronnie Scott's saw blistering fretwork augmented by some snazzy digital sounds.
[ترجمه گوگل]نمایش‌های اخیر در تاول‌های تاول‌آمیز رونی اسکات با صداهای دیجیتالی جذاب تقویت شده است
[ترجمه ترگمان]نمایش های اخیر در رانی اسکات در رانی اسکات به وسیله برخی از صداهای دیجیتال snazzy افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A blistering July sun, a cloudless blue sky and the wine-dark seas without even a ripple to show for themselves.
[ترجمه گوگل]یک خورشید تاول‌آمیز ژوئیه، یک آسمان آبی بدون ابر و دریاهای تاریک و بدون حتی موجی برای خودنمایی
[ترجمه ترگمان]یک خورشید گرم و آفتابی، یک آسمان آبی آسمانی و آب های تیره بی آن که حتی یک موج بر خود نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The finish for the year was a blistering 3 61 percent, but that was still behind the performance at midyear.
[ترجمه گوگل]پایان سال 3 61 درصد بود، اما این رقم همچنان از عملکرد در اواسط سال عقب بود
[ترجمه ترگمان]پایان سال به میزان ۳ و ۶۱ درصد رسید، اما این کار هنوز پشت سر اجرا در midyear بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Instead there is searing pain, blistering of the skin and a rapidly discovered aversion to swimming in the sea.
[ترجمه گوگل]در عوض درد شدید، تاول زدن روی پوست و بیزاری از شنا کردن در دریا به سرعت کشف شده است
[ترجمه ترگمان]در عوض درد و سوزش پوست و یک تنفری که به سرعت کشف شده است برای شنا کردن در دریا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Parts had been seared by blistering heat, or buckled by terrible impact.
[ترجمه گوگل]قطعات در اثر گرمای تاول زا سوخته و یا در اثر ضربه وحشتناک کمانش یافته بودند
[ترجمه ترگمان]قسمت هایی از آن به وسیله گرمای سوزان، و یا به وسیله ضربه هولناکی خم شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Only the blistering 911 Turbo is quicker.
[ترجمه گوگل]فقط 911 توربو تاول زده سریعتر است
[ترجمه ترگمان]فقط یه دونه فضول سنج داره سریع تر عمل می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] آبله زدن
[ریاضیات] طبله کردن
[نفت] تاول زدگی
[پلیمر] تاول زدن

انگلیسی به انگلیسی

• angry, furious; extremely intense or severe
when the weather or the sun is blistering, it is extremely hot.
a blistering remark expresses great anger or sarcasm.
blistering is used to describe actions in sports events which are done with great speed or force.
see also blister.

پیشنهاد کاربران

صفت
1 -
extremely hot
بسیار/ خیلی داغ، سوزان
We went out in the blistering heat.
In her previous marriage, the 30 - year - old had tasted the sweet relief of air conditioning in Delhi’s increasingly blistering summers.
...
[مشاهده متن کامل]

2 -
extremely fast
بسیار سریع
The runners set off at a blistering pace.
3 -
extremely angry and unkind
به شدت عصبانی و نامهربان
blistering remarks/sarcasm
4 -
very strong and severe
بسیار قوی و شدید
The vice president launched a blistering attack on Senate Republicans.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/blistering?q=blistering
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : blister
✅️ اسم ( noun ) : blister
✅️ صفت ( adjective ) : blistering / blistered
✅️ قید ( adverb ) : blisteringly
توفنده، تندوتیز، نیشدار، گزنده، زننده، جگرسوز، جانگداز، دردناک، سوزناک، حاد، بُرنده، سوزآور، سوزان، سخت، شدید، آتشین، نافذ
🌐 کلماتی کاربردی برای بیان هوای گرم:
✅️ balmy – warm and pleasant
✅️ blistering – extremely hot in a way that is uncomfortable
✅️ dog days – the hottest days of the year
✅️ heatwave – a continuous period of very hot weather, especially when this is unusual
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ Indian summer – a period of warm weather in autumn
✅️ scorcher – an extremely hot day
✅️ sunny – not stormy or cloudy
✅️ thaw – ice and snow turns into water
✅️ the heat – very hot weather
✅️ tropical – like weather near the equator, climate that is frost - free
منبع: www. writerswrite. co. za

نمک رو زخم پاشیدن ، کون سوزی ، چشمگیر
خیلی هولناک ، سریع
کلمات مشابه savage , vicious , fierce
As a blistering Ukrainian counteroffensive
eastern Ukraine exposed the inadequacies of moscow's master plans n and forced Russian troops to retreat
...
[مشاهده متن کامل]

به دلیل ضد حمله های چشمگیر اکراین در شرق اکراین برملاکرد نقشه های نامناسب جامع مسکو را مجبور شد تا نیروهای روسیه عقب نشینی کنند

blistering ( خوردگی )
واژه مصوب: تاول زدگی
تعریف: تشکیل حباب در زیرلایه های خشک یا نیمه خشک رنگ به دلیل وجود آب یا مایع یا گازهای دیگر
سوزان ؛ سریع ؛ تند ( حرف )
# The blistering days of summer
# We went out in the blistering heat
# The runners set off at a blistering pace
# His words were blistering and angered everyone
سوزان، شدید ( سرعت، انتقاد . . . )
تند - - شدید - - خشن
گرمای سوزان
سرمای سوزناک
صفت: سوزان هم در مورد گرما هم سرما
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس