🔹 معادل فارسی: سازوکار مقابله ای – مکانیسم کنار آمدن – راهکار روانی برای مقابله با فشار – رفتارهای تطبیقی در برابر استرس
مکانیزم های مقابله ای به روش ها و راهکارهایی گفته می شود که افراد برای مقابله با استرس ها، اضطراب، فشارهای روانی و موقعیت های دشوار به کار می گیرند تا احساس راحتی یا کنترل بیشتری بر وضعیت خود داشته باشند. این مکانیزم ها می توانند رفتاری، شناختی، عاطفی یا جسمانی باشند و اغلب نقش مهمی در سلامت روان و رفاه فرد دارند.
... [مشاهده متن کامل]
🔹 مترادف ها:
Coping strategy – Stress management tool – Emotional regulation method – Psychological defense – Adaptation technique
🔸 مثال ها:
She uses journaling as a coping mechanism to process her emotions. از نوشتن در دفتر خاطرات به عنوان راهکاری برای کنار آمدن با احساساتش استفاده می کنه.
Avoidance may seem helpful, but it's a maladaptive coping mechanism. اجتناب ممکنه مفید به نظر بیاد، اما یک سازوکار ناسازگار مقابله ایه.
Yoga and deep breathing are healthy coping mechanisms for stress. یوگا و تنفس عمیق، راهکارهای سالمی برای مقابله با استرس هستن.
مکانیزم های مقابله ای به روش ها و راهکارهایی گفته می شود که افراد برای مقابله با استرس ها، اضطراب، فشارهای روانی و موقعیت های دشوار به کار می گیرند تا احساس راحتی یا کنترل بیشتری بر وضعیت خود داشته باشند. این مکانیزم ها می توانند رفتاری، شناختی، عاطفی یا جسمانی باشند و اغلب نقش مهمی در سلامت روان و رفاه فرد دارند.
... [مشاهده متن کامل]
🔹 مترادف ها:
🔸 مثال ها:
She uses journaling as a coping mechanism to process her emotions. از نوشتن در دفتر خاطرات به عنوان راهکاری برای کنار آمدن با احساساتش استفاده می کنه.
Avoidance may seem helpful, but it's a maladaptive coping mechanism. اجتناب ممکنه مفید به نظر بیاد، اما یک سازوکار ناسازگار مقابله ایه.
Yoga and deep breathing are healthy coping mechanisms for stress. یوگا و تنفس عمیق، راهکارهای سالمی برای مقابله با استرس هستن.
🔹 معادل فارسی: فرار دل انگیز – گریز سرشار از شادی – رهایی شیرین – پناهگاه لذت بخش
🔹 مترادف ها:
Peaceful getaway – Joyful retreat – Heavenly refuge – Serene escape – Emotional sanctuary
🔸 مثال ها:
... [مشاهده متن کامل]
The mountain cabin offered a blissful escape from the noise of the city. کلبه ی کوهستانی، رهایی شیرینی از هیاهوی شهر فراهم کرد.
Her art became a blissful escape from the pain she carried. هنر او، پناهگاهی دل انگیز از دردهای درونی اش شد.
Sometimes, a walk in nature is the most blissful escape one can find. گاهی، قدم زدن در طبیعت، دل انگیزترین رهایی ممکنه.
🔹 مترادف ها:
🔸 مثال ها:
... [مشاهده متن کامل]
The mountain cabin offered a blissful escape from the noise of the city. کلبه ی کوهستانی، رهایی شیرینی از هیاهوی شهر فراهم کرد.
Her art became a blissful escape from the pain she carried. هنر او، پناهگاهی دل انگیز از دردهای درونی اش شد.
Sometimes, a walk in nature is the most blissful escape one can find. گاهی، قدم زدن در طبیعت، دل انگیزترین رهایی ممکنه.