blip

/ˈblɪp//blɪp/

معنی: تصویری بر روی صفحه رادار
معانی دیگر: (کامپیوتر و دستگاه های الکترونیکی و غیره) صدای کوتاه و تیز، بلیپ، بلیپ کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a bright spot on a radar screen, used as an indicator.

(2) تعریف: an interruption in audio recording or transmission in television or radio.

(3) تعریف: a sharp sound of short duration, often produced electronically.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: blips, blipping, blipped
• : تعریف: to produce a blip or blips.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to delete a sound from an audio tape or transmission.
مشابه: censor

جمله های نمونه

1. Election 2000 was just a blip on history's screen.
[ترجمه گوگل]انتخابات 2000 فقط یک ضربه در صفحه تاریخ بود
[ترجمه ترگمان]انتخابات ۲۰۰۰ تنها a روی صفحه تاریخ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Nevertheless that blip was long enough for some one to make a tidy profit.
[ترجمه گوگل]با این حال، آن ضربه به اندازه کافی طولانی بود تا برخی بتوانند سود منظمی کسب کنند
[ترجمه ترگمان]با وجود این، برای کسی که به اندازه کافی پول داشته باشد به اندازه کافی وقت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Only a small blip in the big picture.
[ترجمه گوگل]فقط یک ضربه کوچک در تصویر بزرگ
[ترجمه ترگمان]فقط یک تصویر کوچک در تصویر بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Conference-goers, though, brushed aside the news as a blip on the political radar screen.
[ترجمه گوگل]با این حال، شرکت کنندگان در کنفرانس، این خبر را به عنوان یک اتفاق در صفحه رادار سیاسی کنار گذاشتند
[ترجمه ترگمان]با این حال، goers اخبار را به عنوان a بر روی صفحه رادار سیاسی کنار زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Perhaps, if he went, the financial markets would blip approvingly.
[ترجمه گوگل]شاید اگر او می رفت، بازارهای مالی به طرز مثبتی بر هم می زدند
[ترجمه ترگمان]شاید، اگر او می رفت، بازارهای مالی با رضایت بیشتری موافقت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A little blip went blip blip blip in the alleyway behind the Tomorrowman Tavern.
[ترجمه گوگل]یک بلیپ کوچک در کوچه پشت میخانه فردا مرد
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که به ذهنش رسید این بود که او در کوچه پشت میخانه Tomorrowman بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They said the trend was an unusually low blip and it was possible that crime rates would continue to rise in 199
[ترجمه گوگل]آنها گفتند که این روند به طور غیرمعمول کم است و این امکان وجود دارد که نرخ جرم و جنایت در سال 199 افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]آن ها گفتند که این گرایش بسیار پایین بود و احتمال این وجود داشت که میزان جرائم در ۱۹۹ مورد افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is just another unfortunate blip in the evolution of online services.
[ترجمه گوگل]این فقط یک ضربه ناگوار دیگر در تکامل خدمات آنلاین است
[ترجمه ترگمان]این فقط یک عامل تاسف بار دیگر در تکامل خدمات آنلاین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Except for the blip this month, unemployment has continued to fall this year.
[ترجمه گوگل]به جز کاهش این ماه، بیکاری امسال به کاهش خود ادامه داده است
[ترجمه ترگمان]به جز در ماه جاری، بیکاری امسال همچنان ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The official explanation was that the upward blip in April happened because operating theatres were closed over Easter.
[ترجمه گوگل]توضیح رسمی این بود که سقوط صعودی در ماه آوریل به این دلیل اتفاق افتاد که سالن‌های عمل در عید پاک بسته بودند
[ترجمه ترگمان]توضیح رسمی این بود که اعتصاب کنندگان به سمت بالا در ماه آوریل به این دلیل رخ داد که تئاترها در روز عید پاک تعطیل بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Or is the current climate merely a blip in an otherwise relatively smooth upward trajectory?
[ترجمه گوگل]یا اینکه آب و هوای فعلی صرفاً یک گذر در یک مسیر صعودی نسبتاً هموار است؟
[ترجمه ترگمان]یا آب و هوای فعلی فقط یک blip در مسیر رو به بالا نسبتا هموار به سمت بالا است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hopefully it was just a blip.
[ترجمه گوگل]انشالله که فقط یک ضربه بوده است
[ترجمه ترگمان] امیدوارم فقط یه تصویر کوچیک بوده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. From today's vantage point, the 1987 crash seems just a blip in the upward progress of the market.
[ترجمه گوگل]از نقطه نظر امروزی، سقوط سال 1987 تنها یک گذر از پیشرفت رو به رشد بازار به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]از نقطه نظر امروز، سقوط ۱۹۸۷ فقط a در ترقی رو به بالا در بازار به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A government spokesman described the rise in inflation as a temporary blip .
[ترجمه گوگل]سخنگوی دولت افزایش نرخ تورم را یک ضربه موقت توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]سخنگوی دولت افزایش تورم را به عنوان یک blip موقت توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصویری بر روی صفحه رادار (اسم)
blip

تخصصی

[برق و الکترونیک] 1. حذف بخشی از صدای ضبط شده از نوار ویدئویی یک برنامه ی تلویزیونی نظیر حذف کلمات ناسزا یا سایر کلمات نامطلوب 2. pip

انگلیسی به انگلیسی

• image on a radar screen
delete from a transmission, erase from a transmission
a blip is a small spot of light, sometimes occurring with a short, high-pitched sound, which flashes on and off regularly on a piece of equipment such as a radar screen.
a blip in a straight line is a point at which the line suddenly makes a sharp change in direction before returning to its original direction.
a blip in a situation is a sudden but temporary interruption to it or difference in it.

پیشنهاد کاربران

تغییر موقت
لغزش ، خطا
تلنگر. ضربه
تغییر ناگهانی
اختلالات غیرقابل پیش بینی - نوسانات ناگهانی اما موقت
بحران
به نقاط سبز رنگ روی صفحه رادار که نشان دهنده موقعیت اشیا یا هر جسمی باشد هم گفته می شود.
blip
اختلال ناگهانی یا موقت
شرایط وخیمی که مدت زمان کوتاهی به طول می انجامد و پس از این مدت، شرایط بهبود می یابد.
موقعیت ها و تغییرات غیر قابل انتظار و غیر قابل پیش بینی

بپرس