Blinky /ˈblɪŋki/ ( adj ) – meaning: ( of milk, yogurt or beer ) sour.
( در مورد شیر، ماست و آبجو ) وقتی مزه ترش می دهند؛ فاسد؛ خرای؛ ترش مزه؛ ترشیده
Example 1: 👇
The milk had gone blinky overnight, giving off a sour smell and curdling in the container.
... [مشاهده متن کامل]
شیر یک شبه ترش شده بود و بو ی ترشیدگی می داد و در ظرف دلمه بسته بود.
Example 2: 👇
He grimaced when he tasted the blinky yogurt, realizing it had spoiled even though it was still sealed.
وقتی ماست ترشیده را چشید، قیافه اش رو در هم کشید و متوجه شد که با وجود اینکه هنوز مهر و موم بود، خراب شده بود.
Example 3: 👇
You shouldn’t drink beer when it tastes blinky.
زمانی که آبجو مزه ی ترش می دهد نباید آن را بنوشی.
Example 4: 👇
He cites examples such as "blinky, " a word that has become obsolete because it describes a state of milk sourness that is no longer relevant in the age of refrigerators.
او مثال هایی مانند �ترشیده شدن� را ذکر می کند، کلمه ای که منسوخ شده است، چرا که حالتی از ترشی شیر را توصیف می کند که دیگر مربوط به عصر یخچال نیست.
( در مورد شیر، ماست و آبجو ) وقتی مزه ترش می دهند؛ فاسد؛ خرای؛ ترش مزه؛ ترشیده
... [مشاهده متن کامل]
شیر یک شبه ترش شده بود و بو ی ترشیدگی می داد و در ظرف دلمه بسته بود.
وقتی ماست ترشیده را چشید، قیافه اش رو در هم کشید و متوجه شد که با وجود اینکه هنوز مهر و موم بود، خراب شده بود.
زمانی که آبجو مزه ی ترش می دهد نباید آن را بنوشی.
او مثال هایی مانند �ترشیده شدن� را ذکر می کند، کلمه ای که منسوخ شده است، چرا که حالتی از ترشی شیر را توصیف می کند که دیگر مربوط به عصر یخچال نیست.