blinding


معنی: خیره کننده
معانی دیگر: خرده سنگپاشى، پر کردن چشمه ها، کور کردن( در چاهها)، کورکننده، صافکارى عمران : صیقل کارى ساختمان معمارى : کور کردن علوم نظامى : کور کردن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: emitting or reflecting a powerful bright light; dazzling.
مشابه: glaring

- the blinding sun on the water
[ترجمه گوگل] خورشید کور روی آب
[ترجمه ترگمان] آفتاب کور کننده روی آب،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having such swiftness, brilliance, or the like as to amaze, confuse, or dazzle.

- the skater's blinding speed
[ترجمه گوگل] سرعت کور اسکیت باز
[ترجمه ترگمان] سرعت کور کننده اسکیت باز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: blindingly (adv.)
• : تعریف: the act of causing to be blind.

جمله های نمونه

1. the blinding light of the cars
نور خیره کننده ی ماشین ها

2. we began our hike in a blinding blizzard
در بوران کورکننده ای پیاده روی خود را آغاز کردیم.

3. He emerged from the tunnel into blinding sunlight.
[ترجمه گوگل]او از تونل به نور خورشید کورکننده بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]از تونل بیرون آمد و نور آفتاب کور کننده را دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was loud bang and a sudden blinding light.
[ترجمه گوگل]صدای انفجار شدید و نور کور کننده ناگهانی شنیده شد
[ترجمه ترگمان]صدای بنگ بلندی به گوش رسید و نور خیره کننده ای پدیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The doctor worked busily beneath the blinding lights of the delivery room.
[ترجمه گوگل]دکتر زیر نورهای کور کننده اتاق زایمان مشغول کار بود
[ترجمه ترگمان]دکتر در زیر نور کور کننده اتاق زایمان مشغول کار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I struggled back to the hut through blinding rain.
[ترجمه گوگل]در میان باران کور به کلبه برگشتم
[ترجمه ترگمان]تقلا کردم تا از میان باران کور کننده به کلبه برگردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The sunlight is white and blinding, throwing hard-edged shadows on the ground.
[ترجمه گوگل]نور خورشید سفید و کور کننده است و سایه های سختی را روی زمین می اندازد
[ترجمه ترگمان]نور خورشید سفید و کور کننده است و سایه های سختی بر روی زمین می افکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We screwed up our eyes against the blinding glare from the searchlights.
[ترجمه گوگل]ما چشمانمان را در برابر تابش خیره کننده نورافکن ها به هم زدیم
[ترجمه ترگمان]ما چشم هامون رو به نور کور کننده چراغ searchlights انداختیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The sun hit the windscreen, momentarily blinding him.
[ترجمه گوگل]خورشید به شیشه جلو برخورد کرد و لحظه ای او را کور کرد
[ترجمه ترگمان]آفتاب به شیشه پنجره می خورد و یک لحظه او را کور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His thoughts were abruptly cut off by a blinding flash of pain.
[ترجمه گوگل]افکارش ناگهان با جرقه کور کننده ای از درد قطع شد
[ترجمه ترگمان]ناگهان برق کور کننده ای از افکارش خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We had a blinding day out in London last Saturday.
[ترجمه گوگل]شنبه گذشته یک روز کور در لندن داشتیم
[ترجمه ترگمان]شنبه گذشته یک روز کور کننده ای در لندن داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Did you hear her effing and blinding at him?
[ترجمه گوگل]آیا شنیدی که او را به او کور می کند؟
[ترجمه ترگمان]صدای من و کور کننده اونو شنیدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Suddenly I had a blinding flash of inspiration.
[ترجمه گوگل]ناگهان برق کور کننده ای از الهام گرفتم
[ترجمه ترگمان]ناگهان فکری کور کننده به ذهنم رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was a blinding flash and the whole building shuddered.
[ترجمه گوگل]برق کور کننده ای شنیده شد و کل ساختمان لرزید
[ترجمه ترگمان]برقی کور کننده درخشید و تمام ساختمان به لرزه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیره کننده (صفت)
flaring, blinding, dazzling

تخصصی

[عمران و معماری] پرکردن منافذ سطحی - صافکاری - لیسه ای کردن - خرده سنگپاشی - پرکردن چشمه ها - صیقل کاری - کورکردن
[نساجی] کاهش غیر مطلوب شفافیت الیاف در اثر شستشو و رنگرزی
[معدن] گرفتگی چشمه سرند (دانه بندی)
[آب و خاک] کور کردن

انگلیسی به انگلیسی

• shining profoundly, causing inability to see
layer of sand or fine gravel
a blinding light is extremely bright.
you use blinding to emphasize that something is very clear, but may stop you from seeing other things.
see also blind.

پیشنهاد کاربران

## 🔸 معادل فارسی:
- کورکننده / خیلی شدید ( برای نور یا روشنایی )
- فوق العاده / عالی ( در محاوره ی بریتانیایی )
- ناگهانی و شدید ( برای درد یا احساس )
- - -
## 🔸 تعریف ها:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ** ( فیزیکی – نور ) :**
به معنای نوری که آن قدر شدید است که چشم را کور یا آزار می دهد.
مثال: The blinding sunlight made it hard to see.
نور خورشید کورکننده دیدن را سخت کرده بود
2. ** ( محاوره ای – بریتانیایی ) :**
به معنای �عالی� یا �فوق العاده� در زبان عامیانه بریتانیایی.
مثال: That was a blinding performance!
اون اجرا فوق العاده بود
3. ** ( احساسی/حسی ) :**
برای توصیف درد یا احساس ناگهانی و شدید.
مثال: He felt a blinding headache.
او دچار سردرد شدید و ناگهانی شد
- - -
## 🔸 مترادف ها:
- dazzling – intense – overwhelming – brilliant – superb – excellent

مخفی سازی
blinding ( رمزشناسی )
واژه مصوب: کورسازی 1
تعریف: روشی درخدمات رسانی که در آن ارائه دهندۀ خدمات از درونداد یا برونداد واقعی بی خبر است
در رابطه با نور، نور خیلی زیاد و کور کننده
شدید، قوی