blinded

جمله های نمونه

1. disease blinded him in both eyes
بیماری هر دو چشمش را کور کرد.

2. her beauty blinded all other beauties
زیبایی او جلوه ی زیبایی دیگران را از بین برد.

3. those who are blinded by wealth and power
آنان که ثروت و قدرت چشمشان را کور کرده است

4. the bright light literally blinded me
نور شدید تقریبا کورم کرد.

پیشنهاد کاربران

اصطلاح زیست شناسی
کسی که نسبت به انجام آزمایش بی طرف است و سلیقه اش روی آزمایش تاثیر نخواهد گذاشت ( نفر دوم ازمایشگر )

بپرس