blimp

/ˈblɪmp//blɪmp/

معنی: نوعی بالون هوایی کوچک
معانی دیگر: (عامیانه) بالون (دارای محفظه برای سرنشین یا بدون آن)، هواناو بادکنکی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an aircraft having a nonrigid structure filled with a buoyant gas; dirigible.
مشابه: airship

جمله های نمونه

1. Even American Blimp Corp. needs ground crews of seven to land its smallest blimp, and more for larger blimps.
[ترجمه گوگل]حتی American Blimp Corp به هفت خدمه زمینی برای فرود کوچکترین بالکن خود و تعداد بیشتری برای فرود هواپیماهای بزرگتر نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]حتی شرکت blimp آمریکایی نیز به خدمه زمینی هفت نفر نیاز دارد تا کوچک ترین blimp خود را زمین بگذارند و more بیشتری برای blimps بزرگ تر داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The blue-rinsed dame and the bottle-nosed blimp are extinct species here.
[ترجمه گوگل]مار آبی آبکشی و بادکنک دماغه بطری گونه های منقرض شده در اینجا هستند
[ترجمه ترگمان]اون زن آبی - بینی و اون بالون، یه گونه منقرض شده هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Gollancz scandal, as the blimps thought of it, was widely known.
[ترجمه گوگل]رسوایی Gollancz، همانطور که blimps در مورد آن فکر می کرد، به طور گسترده ای شناخته شده بود
[ترجمه ترگمان]رسوایی Gollancz، همان طور که blimps به آن فکر می کرد، به طور گسترده شناخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is drawbacks like these that have kept blimps from catching on as anything but lovable advertising novelties.
[ترجمه گوگل]این ایرادات است که مانع از آن شده است که به عنوان چیزی جز نوآوری های تبلیغاتی دوست داشتنی مورد توجه قرار نگیرد
[ترجمه ترگمان]این مشکلاتی مانند این است که blimps را از گرفتن هر چیزی به جز چیزهای جدید تبلیغاتی حفظ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That means no blimp, plane or helicopter goes anywhere in the area without air-traffic controllers' approval.
[ترجمه گوگل]این بدان معناست که هیچ بالگرد، هواپیما یا هلیکوپتری بدون تایید کنترل کننده های ترافیک هوایی به جایی در منطقه نمی رود
[ترجمه ترگمان]این به این معنی است که بدون مجوز کنترل ترافیک هوایی، هواپیما یا هلی کوپتر به هر جایی در این منطقه می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Blimp fruit, on the other hand, inflates Yoshi into a hot-air balloon, floating ever upwards with Mario clinging on for dear life.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، میوه بالکن، یوشی را به یک بالون هوای گرم تبدیل می‌کند که همیشه به سمت بالا شناور می‌شود و ماریو برای زندگی عزیزش به آن چسبیده است
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر میوه ای که به شکل بالن هوای داغ به هوا می رود، به شکل بالن هوای داغ به هوا می رود و در حال شناور شدن با ماریو است که به زندگی dear ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is a Colonel Blimp by nature and opposes any reform.
[ترجمه گوگل]او ذاتاً سرهنگ بلیمپ است و با هرگونه اصلاحی مخالف است
[ترجمه ترگمان]او سرهنگ قذافی است و مخالف هر گونه اصلاحات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Scientists in the blimp did not see anything.
[ترجمه گوگل]دانشمندان در بالون هوایی چیزی ندیدند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان در بالون چیزی ندیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The nonrigid helium - filled Blimp was principally developed by Alberto Santos - Dumont ( 1873 - 1932 ) .
[ترجمه گوگل]Blimp پر از هلیوم غیر صلب اساساً توسط آلبرتو سانتوس - دومونت ( 1873 - 1932 ) ساخته شد
[ترجمه ترگمان]The پر از هلیم به طور عمده توسط آلبرتو سانتوس دومونت (۱۸۷۳ - ۱۹۳۲)توسعه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A : Man, look at that blimp! His forearms are almost twice the size of my thighs.
[ترجمه گوگل]پاسخ: مرد، به آن بالون هوایی نگاه کن! ساعدهای او تقریبا دو برابر ران من است
[ترجمه ترگمان]! مرد، به اون بالون نگاه کن ساعد او تقریبا دو برابر ران های من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Have a blimp! See you next summer.
[ترجمه گوگل]یک بالون هوایی داشته باشید! تابستان آینده می بینمت
[ترجمه ترگمان]! بالون داشته باش تابستون بعدی میبینمت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The gray oval is a blimp.
[ترجمه گوگل]بیضی خاکستری یک بادگیر است
[ترجمه ترگمان]بیضی خاکستری یه بالون - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But the Navy did manage to get some mileage out of the blimp, at one point running a fleet of 11
[ترجمه گوگل]اما نیروی دریایی موفق شد مسافت پیموده شده را از بالگرد خارج کند، در یک نقطه ناوگان 11 نفره را اداره می کرد
[ترجمه ترگمان]اما نیروی دریایی، در یک نقطه که ناوگانی از ۱۱ را اداره می کرد، مایل به خروج از the بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Allied pilots later reported that on more than one occasion, that as the aircraft approached the U-boat, the blimp on the radar would suddenly disappear, foiling the attack.
[ترجمه گوگل]خلبانان متفقین بعداً گزارش دادند که در بیش از یک بار، با نزدیک شدن هواپیما به یوبوت، بالش در رادار ناگهان ناپدید می شود و حمله را خنثی می کند
[ترجمه ترگمان]خلبانان متفقین بعدا گزارش دادند که در بیش از یک موقعیت، که هواپیما به قایق زیر دریایی نزدیک شد، blimp روی رادار ناگهان ناپدید می شود و حمله را خنثی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوعی بالون هوایی کوچک (اسم)
blimp

تخصصی

[سینما] پوشش صداگیر - پوشش صداگیر [برای دوربین فیلمبرداری ] - پوشش صداگیر [برای دوربینهای بزرگ ] - صداگیر - محفظه دوربین - بلیمپ

انگلیسی به انگلیسی

• airship; fat person (slang)

پیشنهاد کاربران

blimp ( very fat person ) . I always sit next to a blimp when I travel.
نوع خاصی از کشتی هوایی، بالون
مثال؛
“We spotted a blimp flying over the stadium during the game. ”
In a discussion about advertising, someone might mention using a blimp as a unique marketing tool.
A fan of aviation might say, “I’ve always wanted to take a ride in a blimp. ”
blimp
( عامیانه )
خیکی، چاقالو، گامبو.
blimp ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: صداگیر 1
تعریف: نوعی پوشش سبک دوربین، از جنس فیبر یا آلیاژ آلومینیم، برای جلوگیری از ضبط صدای موتور دوربین
بالون با محفظه سرنشین ، کشتی هوایی با قابلیت حمل سرنشین
هواپیمای کشتی
گامبو

گامبو
بشکه، خیلی چاق
هواپیمای بادکنکی

بپرس