blighter

/ˈblaɪtər//ˈblaɪtə/

(انگلیس - عامیانه) آدم پست و قابل تحقیر، رذل، فرومایه، فلان فلان شده، آفت بار، شخص یا چیزی که موجب مصیبت و بلا شود، مصیبت بار، فلان فلان شده the blighter stole my book بیمعرفت کتابم را بلند کرد let's give these blighters the runaround بگذار قدری این فلان فلان شدهها را سر بدوانیم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (chiefly British; slang) an annoying or contemptible person.

- I've had enough of these blighters with all their moaning and complaining.
[ترجمه گوگل] من از بس از این بلیترها با همه ناله ها و ناله هایشان سیر شدم
[ترجمه ترگمان] به اندازه کافی این موجودات موذی را دارم که با این همه ناله و ناله آن ها را از خودم دور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something that causes blight.

جمله های نمونه

1. the blighter stole my book
بی معرفت کتابم را بلند کرد.

2. He was a nasty little blighter.
[ترجمه گوگل]او یک کوچولوی بداخلاق بود
[ترجمه ترگمان]اون یه مادر جنده کثیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Poor blighter was hanged and we were dancing the night away.
[ترجمه گوگل]بیچاره بلایتر را به دار آویختند و شب در حال رقصیدن بودیم
[ترجمه ترگمان]بیچاره blighter دار زده بود و شب را در حال رقص بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was a punctilious blighter and I can't see him using the Lab as a convenient place for a rendezvous.
[ترجمه گوگل]او یک آدم سوزی دقیق بود و نمی توانم ببینم که او از آزمایشگاه به عنوان مکانی مناسب برای قرار ملاقات استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]یک مادر روحانی بود، و من نمی توانم او را ببینم که از آزمایشگاه به عنوان مکان مناسب برای قرار ملاقات استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You know, you needn't follow this blighter out.
[ترجمه گوگل]می دانی، لازم نیست این بلایتر را دنبال کنی
[ترجمه ترگمان]می دانی، لازم نیست این خاک را دنبال کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pity the poor blighter couldn't spell.
[ترجمه گوگل]حیف که بلایتر بیچاره نتوانست هجی کند
[ترجمه ترگمان]حیف که مادر بیچاره نمی توانست طلسم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lucky blighter, thought King.
[ترجمه گوگل]کینگ فکر کرد لاکی بلایتر
[ترجمه ترگمان]شاه فکر کرد: blighter خوش شانس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They found the blighter in Cricklewood - or what was left of him.
[ترجمه گوگل]آنها بلایتر را در کریکلوود - یا آنچه از او باقی مانده بود - پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها خاک را در Cricklewood یا چیزی که از او باقی مانده بود پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I told that blighter not to come here again!
[ترجمه گوگل]به اون بلایتر گفتم دیگه اینجا نیاد!
[ترجمه ترگمان]! من به اون مادر گفتم دوباره بیاد اینجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Well done old bean, another blighter gets his comeuppance, well done.
[ترجمه گوگل]آفرین لوبیا کهنه، یکی دیگر از بلایترها کارش را انجام می دهد، آفرین
[ترجمه ترگمان]، خب، \"بن\" پیر، یه مادر دیگه سزای اعمالش رو میبینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You are a lucky blighter!
[ترجمه گوگل]شما یک بلایتر خوش شانس هستید!
[ترجمه ترگمان]! تو یه مادر خوش شانسی هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (british slang) wicked or malicious person, scoundrel; fellow, guy
people refer to someone they do not like, or who they think has done something wrong as a blighter. people occasionally use blighter to express sympathy or mild envy; an informal word.

پیشنهاد کاربران

۱. کژرفتار - بی عرضه و کارخراب کن
۲. فرد رو مخ و اعصاب خوردکن
noun
[count] Brit informal
1 : a person ( especially a man ) who is unpleasant
◀️Just tell the blighter to leave you alone
...
[مشاهده متن کامل]

2 : a man who you think is lucky, unlucky, etc
◀️I feel sorry for the little blighter
◀️He won again, the lucky blighter
🔴 a person who is regarded with contempt, irritation, or pity.
◀️ "you little blighter!"
🔴 a man or child, especially an annoying one
🔴 a disliked or contemptible person
🔴 ( Britain, often disrespectful ) A person, usually male, especially one who behaves in an objectionable or pitiable manner

اسکل
ناچیز
دست و پا چلفتی
این کلمه رو به کسی میگن که همیشه کار خرابی کنه .

بپرس