اسم ( noun )
• (1) تعریف: the formal religious act of one who blesses, or the words spoken as part of such act.
• مترادف: benediction, sanctification
• مشابه: dedication, invocation
• مترادف: benediction, sanctification
• مشابه: dedication, invocation
- The priest spoke the blessing.
[ترجمه گوگل] کشیش دعای خیر کرد
[ترجمه ترگمان] کشیش دعای خیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کشیش دعای خیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: formal approval or well-wishing.
• مترادف: approval, assent, sanction
• متضاد: condemnation, curse, malediction
• مشابه: approbation, consent, endorsement, favor, smile, support
• مترادف: approval, assent, sanction
• متضاد: condemnation, curse, malediction
• مشابه: approbation, consent, endorsement, favor, smile, support
- He sought his parents' blessing for the marriage.
[ترجمه ترنم] او به دنبال رضایت والدینش برای ازدواج بود|
[ترجمه محمد] او به دنبال موافقت خانوادش برای ازدواج بود|
[ترجمه گوگل] او برای این ازدواج از پدر و مادرش رضایت داشت[ترجمه ترگمان] برای ازدواج پدر و مادرش دعا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a special gift or favorable event, esp. one believed to come from a divine source.
• مترادف: boon
• متضاد: affliction, calamity, curse, pity, shame, tragedy
• مشابه: benefaction, favor, gift, mercy
• مترادف: boon
• متضاد: affliction, calamity, curse, pity, shame, tragedy
• مشابه: benefaction, favor, gift, mercy
- Your help during our troubles was a blessing.
[ترجمه گوگل] کمک شما در طول مشکلات ما مایه خیر و برکت بود
[ترجمه ترگمان] کمک تو در طول مشکلات ما یه نعمت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کمک تو در طول مشکلات ما یه نعمت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- What a blessing that the rain finally came!
[ترجمه گوگل] چه خوب که بالاخره باران آمد!
[ترجمه ترگمان] چه موهبت بزرگی که بالاخره باران آمد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چه موهبت بزرگی که بالاخره باران آمد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a prayer, often a short one before a meal; grace.
• مترادف: benedicite, grace
• مشابه: invocation, prayer, thanksgiving
• مترادف: benedicite, grace
• مشابه: invocation, prayer, thanksgiving