blessed event


(مزاح آمیز) تولد، کودک نوزاد

جمله های نمونه

1. Did I miss the blessed event?
[ترجمه گوگل]آیا من آن واقعه مبارک را از دست دادم؟
[ترجمه ترگمان]من مراسم تقدیس رو از دست دادم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The teacher asked every few days if the blessed event had happened yet.
[ترجمه گوگل]استاد هر چند روز یکبار می پرسید که آیا هنوز آن واقعه مبارک اتفاق افتاده است؟
[ترجمه ترگمان]معلم از هر چند روز یک بار پرسید که آیا این واقعه فرخنده روی داده است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The birth of a baby is truly a blessed event.
[ترجمه گوگل]تولد نوزاد واقعاً یک اتفاق مبارک است
[ترجمه ترگمان]تولد یک کودک واقعا یک رویداد فرخنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Kim's parents, with us for the blessed event, and I placed last - minute bets.
[ترجمه گوگل]پدر و مادر کیم، با ما برای این رویداد مبارک، و من شرط های لحظه آخری گذاشتم
[ترجمه ترگمان]پدر و مادر کیم با ما برای این رویداد تبرک شده بودند و من آخرین شرط را گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The birth of a live healthy baby is a truly blessed event.
[ترجمه گوگل]تولد یک نوزاد سالم و زنده واقعاً یک اتفاق مبارک است
[ترجمه ترگمان]تولد یک کودک سالم زنده یک رویداد واقعا فرخنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They were small, somewhere between ecru and beige, but this was it, the blessed event.
[ترجمه گوگل]آنها کوچک بودند، جایی بین اکرو و بژ، اما این بود، رویداد مبارک
[ترجمه ترگمان]ان ها کوچک بودند، جایی بین ecru و بژ - اما این اتفاق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس