به این معنی است که کسی احساس همدردی زیادی برای شخص دیگری دارد زیرا آنها رنج می برند
You looked so sad when you walked up the aisle at the funeral. My heart bled for you when I watched it
وقتی تو مراسم خاکسپاری از راهرو بالا رفتی خیلی غمگین به نظر می رسیدی وقتی نگاهش کردم قلبم واسط خون شد
وقتی تو مراسم خاکسپاری از راهرو بالا رفتی خیلی غمگین به نظر می رسیدی وقتی نگاهش کردم قلبم واسط خون شد
همدردی کردن، دل خون بودن برای کسی، دلسوزی کردن، در غم کسی شریک بودن
از موضوعی به شدت حمایت کردن به قیمت هر چی باشه
از موضوعی به شدت حمایت کردن به قیمت هر چی باشه