blear

/bliːr//blɪə/

معنی: دارای چشم پراب، تار، گرفته و تاریک
معانی دیگر: مبهم، نامشخص، مه گرفته، (در اثر اشک ریزی یا ریم) تار کردن، مبهم و نامشخص شدن، مه گرفتن، (در مورد چشم) تار (در اثر اشک یا قی گرفتگی و غیره)، استهزاء، تاری حاصل از اشک وغیره

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: blears, blearing, bleared
• : تعریف: to blur or partially obscure (eyes or sight).
مشابه: blur

- Tears and dust bleared her vision.
[ترجمه گوگل] اشک و غبار دید او را تیره کرد
[ترجمه ترگمان] اشک و گرد و غبار چشمانش را تار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: dim with tears or other moisture; bleared; bleary.

جمله های نمونه

1. i became dizzy and the scene became a complete blear to me
سرم گیج رفت و صحنه در نظرم تار و مبهم شد.

2. The biting wind bleared the vision.
[ترجمه گوگل]باد گزنده دید را تیره کرد
[ترجمه ترگمان]باد گزنده در رویا فرو می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Blear language is one kind of language expressing styles in literature works and application essays.
[ترجمه گوگل]زبان بی رنگ یکی از انواع سبک های بیان کننده زبان در آثار ادبی و مقالات کاربردی است
[ترجمه ترگمان]زبان blear یک نوع زبان بیان سبک در آثار ادبی و مقالات کاربردی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He got blear - eyed from a weekend binge.
[ترجمه گوگل]او از یک پرخوری آخر هفته دچار کدر شدن چشم شد
[ترجمه ترگمان]او از یک مهمانی عیاشی آخر هفته چشم برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was concerned about the recent blear in his vision.
[ترجمه گوگل]او نگران تیرگی اخیر در بینایی خود بود
[ترجمه ترگمان]او در مورد the اخیر در دید خودش نگران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Blear image has lower entropy value.
[ترجمه گوگل]تصویر روشن ارزش آنتروپی کمتری دارد
[ترجمه ترگمان]این تصویر مقدار آنتروپی کمتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But how shocked he was when he saw her. She had an ashen-gray face full of wrinkles, blear eyes, and red hair.
[ترجمه گوگل]اما وقتی او را دید چقدر شوکه شد او چهره ای خاکستری مایل به خاکستری پر از چین و چروک، چشمان تیره و موهای قرمز داشت
[ترجمه ترگمان]اما وقتی او را دید یکه خورده بود صورتی خاکستری و خاکستری داشت که پر از چین و چروک بود و چشمان blear و موهای قرمز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دارای چشم پراب (صفت)
blear

تار (صفت)
obscure, dark, dim, blear, nebulous, caliginous, dimmest

گرفته و تاریک (صفت)
blear

انگلیسی به انگلیسی

• make the eyes dim, make the eyes sore or watery

پیشنهاد کاربران

بپرس