bleach

/ˈbliːt͡ʃ//bliːt͡ʃ/

معنی: سفید کننده، سفید کردن، سفید شدن
معانی دیگر: (با نور آفتاب یا مواد شیمیایی) رنگ چیزی را بردن، رنگ چیزی را پراندن، رنگ رفته کردن، رنگ مو را کم رنگ کردن، ماده ی رنگ زدا، رنگبر، (موی سر) کم رنگ ساز، روشن کننده، بی رنگ کردن یا شدن، رنگ پریده شدن یا کردن، سفید سازی، رنگبری، رنگ زدایی، سفید شدن بوسیله شستن با وسایل شیمیایی، ماده ای که برای سفید کردن هرچیزی بکار رود

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bleaches, bleaching, bleached
• : تعریف: to make white or lighter in color by using a chemical agent or sunlight.
مترادف: blanch, lighten, whiten
مشابه: dim, etiolate, fade, pale
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become white or paler in color.
مترادف: blanch, lighten, whiten
متضاد: darken
مشابه: dim, etiolate, fade, pale
اسم ( noun )
(1) تعریف: a chemical substance used as a bleaching agent.
مترادف: lightener, whitener
مشابه: chlorine, hydrogen, peroxide

(2) تعریف: the act or process of bleaching.

جمله های نمونه

1. the best bleach for my hair
بهترین ماده ی رنگبر برای گیسوی من

2. These products don't bleach the hair.
[ترجمه hamed] این محصول موی شما را سفید نمی کند.
|
[ترجمه گوگل]این محصولات موها را سفید نمی کنند
[ترجمه ترگمان]این فراورده ها، موها را سفید کننده نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Peroxide is a bleach and an antiseptic.
[ترجمه گوگل]پراکسید سفید کننده و ضد عفونی کننده است
[ترجمه ترگمان]Peroxide سفید کننده و یک ضد عفونی کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Use bleach to lighten the wood.
[ترجمه گوگل]برای روشن کردن چوب از سفید کننده استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از سفید کننده برای روشن کردن چوب استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They used bleach to kill any germs in the sink and drain.
[ترجمه گوگل]آنها از سفید کننده برای از بین بردن هرگونه میکروب در سینک و تخلیه استفاده می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از سفید کننده برای کشتن هر گونه میکروب در سینک و فاضلاب استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She scrubbed the counters down with bleach.
[ترجمه گوگل]او پیشخوان ها را با سفید کننده تمیز کرد
[ترجمه ترگمان]خونه رو با سفید کننده تمیز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The sun will bleach the hairs on your face.
[ترجمه گوگل]نور خورشید موهای صورت شما را سفید می کند
[ترجمه ترگمان]خورشید موهای صورتت رو سفید کننده می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most bottles of bleach have childproof lids.
[ترجمه گوگل]بیشتر بطری های سفید کننده دارای درب ضد کودک هستند
[ترجمه ترگمان]بیشتر بطری هایی که سفید کننده دارند lids childproof دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She left the cloth in the sun to bleach.
[ترجمه گوگل]او پارچه را زیر نور خورشید گذاشت تا سفید شود
[ترجمه ترگمان]اون پارچه رو توی آفتاب گذاشت تا سفید کننده بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There's a really strong smell of bleach in the corridor.
[ترجمه گوگل]در راهرو بوی بسیار شدیدی از سفید کننده به مشام می رسد
[ترجمه ترگمان]بوی قوی سفید کننده در راهرو هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Use some bleach on this shirt.
[ترجمه گوگل]از مقداری سفید کننده روی این پیراهن استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از سفید کننده روی این پیراهن استفاده بکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Everybody circled up like wagon trains around the bleach vats and wood room and even the goddamn lunch table.
[ترجمه گوگل]همه مثل قطارهای واگن دور خمره های سفید کننده و اتاق چوبی و حتی میز ناهار لعنتی حلقه زدند
[ترجمه ترگمان]همه مثل واگن استیشن دور هم جمع شدند و دور میز چوبی و حتی یک میز ناهار لعنتی دور هم جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To play the part(Sentence dictionary), Kensit had to bleach her hair and gain 20 pounds.
[ترجمه گوگل]کنسیت برای بازی در نقش (فرهنگ لغت جملات) مجبور شد موهایش را سفید کند و 20 پوند اضافه کند
[ترجمه ترگمان]برای بازی کردن قسمت (حکم جمله)، Kensit باید موهایش را سفید کرده و ۲۰ پوند به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A single sip of bleach is not toxic, but an overdose of Tylenol can kill you.
[ترجمه گوگل]یک جرعه سفید کننده سمی نیست، اما مصرف بیش از حد تیلنول می تواند شما را بکشد
[ترجمه ترگمان]یک جرعه از سفید کننده سمی نیست اما مصرف بیش از حد of می تواند شما را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Concentrated bleach can be diluted with water.
[ترجمه گوگل]سفید کننده غلیظ را می توان با آب رقیق کرد
[ترجمه ترگمان]سفید کننده غلیظ را می توان با آب رقیق کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سفید کننده (اسم)
bleach

سفید کردن (فعل)
whiten, bleach, whitewash

سفید شدن (فعل)
become white, whiten, bleach, turn white, blanch, blench

تخصصی

[شیمی] 1- (با نور آفتاب یا مواد شیمیایی ) رنگ چیزى را بردن، رنگ چیزى را پراندن، رنگ رفته کردن، رنگ مو را کم رنگ کردن 2- سفید کردن، بی رنگ کردن یا شدن، رنگ پریده شدن یا کردن 3- سفید سازى، رنگبرى، رنگ زدایی 4- ماده ى رنگ زدا، رنگبر، (موى سر) کم رنگ ساز 5- رنگ رفتگی، بی رنگی، رنگ پریدگی
[سینما] داروی بلیچ - ظهور
[نساجی] رنگبری - سفیدگری

انگلیسی به انگلیسی

• chlorine product used for whitening; act of whitening
make white, whiten
to bleach material or hair means to make it white or pale, by using a chemical or by leaving it in the sun.
bleach is a chemical that is used to make cloth white, or to clean things thoroughly.

پیشنهاد کاربران

bleach = سفید کننده ، سفید کردن یا شدن
bleachers = سکو های ارزان تماشاگران
سفید کننده
bleach
سفید کننده
Bleach: to remove color or stains form
لایک یادتون نره
استفاده از سفیدکننده یا وایتکس
مثلا روی شلوارهای جین نوشته:
Do not bleach
یعنی ( برای تمیز کردن این ) از سفیدکننده استفاده نکنید
verb
[ obj] : to remove color or dirt and stains from ( hair, clothing, etc. ) especially through the effect of sunlight or by using chemicals : to make ( something ) whiter or lighter in color
Those pants will look nicer if you bleach them. [=use bleach to◀️ make them cleaner and whiter]
...
[مشاهده متن کامل]

◀️bones bleached white by/in the sun
◀️She bleached her hair blonde.
noun
[noncount] : a strong chemical that is used to make something clean or white
You should have drank the bleach instead of putting it in your hair

رنگ چیزی را بردن.
She bleached her hair
موهاشو بی رنگ کرده ( دکلره )
( اسم ) مایع سفیدکننده، ماده رنگ بَر
( فعل ) 1. سفید کردن/شدن 2. بی رنگ کردن/شدن 3. رنگ ( چیزی را ) بردن 4. ماده سفیدکننده زدن به ( چیزی )
( منبع: فرهنگ معاصر پویا )
در کشورمان به آن "وایتکس" هم میگویند ( کاربرد عامیانه )
پاک کردن، از بین بردن
رنگ بَرداری ( کردن )
دکلره کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس