blaze through

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
• با سرعت زیاد رد شدن
• با شتاب انجام دادن
• برق آسا گذشتن
• در زبان محاوره ای: مثل تیر رفتن، با عجله رد شدن
- - -
## 🔸 تعریف ها:
1. ** ( حرکت – اصلی ) :** عبور کردن یا حرکت کردن با سرعت زیاد و بی مهابا.
...
[مشاهده متن کامل]

- مثال: The car blazed through the intersection.
ماشین با سرعت از چهارراه رد شد.
2. ** ( کار/فعالیت – عمومی ) :** انجام دادن کاری خیلی سریع، بدون توجه به جزئیات.
- مثال: She blazed through her homework in an hour.
او تکالیفش را در یک ساعت برق آسا تمام کرد.
- - -
## 🔸 مترادف ها:
rush through – speed through – race through – fly through – zoom past
- - -
## 🔸 مثال ها:
• He blazed through the exam in 30 minutes.
او امتحان را در ۳۰ دقیقه برق آسا تمام کرد.
• The motorcycle blazed through the traffic.
موتورسیکلت با سرعت از میان ترافیک رد شد.
• She blazed through the book in one night.
او کتاب را در یک شب برق آسا خواند.