blaze

/ˈbleɪz//bleɪz/

معنی: فروغ، درخشندگی، رنگ یا نور درخشان، شعله درخشان یا اتش مشتعل، با تصویر نشان دادن، جار زدن
معانی دیگر: اخگر، زبانه ی آتش، شعله ی پرنور، نور شدید (و معمولا گرم)، شعله زدن، زبانه کشیدن (با نور و حرارت زیاد)، نورافشاندن، درخشیدن، (به سرعت) سوختن، (نادر) آتش زدن، گرگر سوختن، گر زدن، رویداد پر سر و صدا و چشمگیر، جلوه، جلوه گری، برآشفتن، (جمع) جهنم، دوزخ (به ویژه در عبارت: گمشو!، به جهنم ! !go to blazes)، نقطه یا لکه ی سفید کم رنگ بر پیشانی جانور، علامت یا خراشیدگی بر پوست درخت (مثلا برای مشخص کردن مسیر یا راهنمایی)، (روی درخت) نشان گذاری کردن، (با دنگ و فنگ) اعلام کردن، (خبر یا شایعه را) پراکندن، فروه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an intense flame or light.
مترادف: flame, flare
مشابه: beam, brilliance, burning, flash, glare, gleam, glitter, radiance, shine

- They watched as their house was engulfed in a blaze of a fire.
[ترجمه گوگل] آنها نظاره کردند که خانه شان در آتش سوخت
[ترجمه ترگمان] وقتی خانه آن ها در شعله های آتش غرق شد آن ها را تماشا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She turned her eyes away from the blaze of the noonday sun.
[ترجمه گوگل] چشمانش را از شعله ی آفتاب ظهر برگرداند
[ترجمه ترگمان] چشمانش را از شعله های آتش ظهر دور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an intense outburst, as of fire or emotion.
مترادف: explosion
مشابه: burning, burst, eruption, fire, flash, outbreak, outburst, torrent

- Her accusation ignited a blaze of passion and anger.
[ترجمه گوگل] اتهام او شعله شور و خشم را برافروخت
[ترجمه ترگمان] اتهام او آتش اشتیاق و خشم را شعله ور ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Lightning started the blaze in the forest.
[ترجمه گوگل] رعد و برق آتش را در جنگل آغاز کرد
[ترجمه ترگمان] آذرخش شعله های آتش را در جنگل روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an intense display, usu. of color.
مترادف: flame, glow, radiance
مشابه: beam, brilliance, flash, gleam, glitter, shine

- Visitors from the city come up to see the blaze of autumn leaves.
[ترجمه گوگل] بازدیدکنندگان از شهر برای دیدن شعله‌های برگ‌های پاییزی بالا می‌آیند
[ترجمه ترگمان] بازدید کنندگان از شهر برای دیدن تلالو برگ های پاییزی به اینجا می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: blazes, blazing, blazed
مشتقات: blazingly (adv.)
(1) تعریف: to burn or shine with or as though with fire.
مترادف: burn, flame, glow
مشابه: flash, glare, glitter, shine

- The logs blazed in the fireplace.
[ترجمه گوگل] کنده ها در شومینه شعله ور شدند
[ترجمه ترگمان] هیزم در بخاری دیواری زبانه می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her eyes blazed with hatred.
[ترجمه گوگل] چشمانش از نفرت برق زد
[ترجمه ترگمان] چشمانش از نفرت درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to erupt or flare up.
مترادف: erupt, explode, flare
مشابه: burst

- When he realized he'd been cheated, his temper blazed.
[ترجمه گوگل] وقتی متوجه شد که فریب خورده است، عصبانیتش بالا رفت
[ترجمه ترگمان] وقتی متوجه شد که خیانت کرده است، خشمش زبانه کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to shoot firearms rapidly and steadily.
مشابه: fire, shoot

- All guns blazed as the geese flew overhead.
[ترجمه گوگل] وقتی غازها بالای سرشان پرواز می کردند، همه اسلحه ها شعله ور شدند
[ترجمه ترگمان] همچنان که غاز بالای سرشان پرواز می کردند، همه تفنگ ها زبانه می کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a spot or mark on a tree, often made with paint, that usu. indicates a trail.
مشابه: mark, spot

(2) تعریف: a white or light mark on the face of a cow or horse.
مشابه: blotch, dapple, mark, mottle, splotch, spot, streak
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: blazes, blazing, blazed
(1) تعریف: to mark (trees), or to indicate (something) by so marking them.
مشابه: demarcate, mark

- We blazed a trail.
[ترجمه گوگل] ما یک مسیر راه انداختیم
[ترجمه ترگمان] ما رد یه ردپا رو گرفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to lead in making or opening, as a new pathway in knowledge.
مترادف: lead, open
مشابه: direct, guide

- Their research blazes the way for the development of a new biology.
[ترجمه گوگل] تحقیقات آنها راه را برای توسعه یک زیست شناسی جدید روشن می کند
[ترجمه ترگمان] تحقیقات آن ها راه را برای توسعه زیست شناسی جدید باز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: blazes, blazing, blazed
• : تعریف: to proclaim or advertise.
مترادف: advertise, blare, proclaim
مشابه: announce, promote, thunder, trumpet

- The headlines blazed news of a battle.
[ترجمه گوگل] سرفصل ها خبرهای جنگی را منتشر کردند
[ترجمه ترگمان] تی تر خبرها در مورد جنگ شعله ور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. blaze a way (or path, etc. ) in
پیشگام بودن یا شدن،ابداع کردن

2. blaze abroad
(قدیمی) برملا کردن،اعلام کردن،فاش کردن

3. blaze away
1- پیاپی تیر خالی کردن 2- با حرارت سخن گفتن

4. blaze up
(ناگهان) شعله زدن،زبانه کشیدن،اخگر افشانی کردن

5. a blaze of oratory
سخنوری هنرمندانه و پردرخشش

6. the blaze of searchlights
درخشش نورافکن ها

7. Firefighters took action immediately to stop the blaze spreading.
[ترجمه گوگل]آتش نشانان بلافاصله برای جلوگیری از گسترش آتش وارد عمل شدند
[ترجمه ترگمان]آتش نشانان برای جلوگیری از گسترش آتش سوزی بلافاصله دست به کار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their marriage took place amid a blaze of publicity.
[ترجمه Mehransam05] ازدواج آن ها در میان توجه حداکثری عموم روی داد.
|
[ترجمه گوگل]ازدواج آنها در میان انبوه تبلیغات صورت گرفت
[ترجمه ترگمان]ازدواج آن ها در میان آتش تبلیغات رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cottage gardens blaze with irises, lilies and peonies.
[ترجمه گوگل]باغ های کلبه پر از زنبق، زنبق و گل صد تومانی است
[ترجمه ترگمان]باغ های کلبه با زنبق، سوسن و گله ای رز می درخشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It took almost 100 firemen to bring the blaze under control.
[ترجمه گوگل]نزدیک به 100 آتش نشان برای مهار آتش نیاز داشتند
[ترجمه ترگمان]تقریبا ۱۰۰ آتش نشان داشتند تا آتش را تحت کنترل درآورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The garden is a blaze of colour in autumn.
[ترجمه گوگل]باغ در پاییز شعله رنگ است
[ترجمه ترگمان]باغ در پاییز آتشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The ship was in a blaze from stem to stern.
[ترجمه گوگل]کشتی از ساقه تا دم در آتش بود
[ترجمه ترگمان]کشتی در شعله های آتش قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The fire brigade attended the blaze.
[ترجمه گوگل]نیروهای آتش نشانی در محل آتش سوزی حضور یافتند
[ترجمه ترگمان]در این آتش سوزی، تیپ آتش نشانی در این آتش سوزی شرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The intensity of the blaze shattered windows, spraying glass on the streets below.
[ترجمه گوگل]شدت آتش باعث شکسته شدن شیشه ها و پاشیدن شیشه در خیابان های پایین شد
[ترجمه ترگمان]شدت آتش سوزی پنجره ها را خرد کرد و شیشه آن را زیر و رو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The fire had become a raging blaze.
[ترجمه گوگل]آتش تبدیل به شعله ای شعله ور شده بود
[ترجمه ترگمان]آتش شعله ور شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The garden is a blaze of colour.
[ترجمه گوگل]باغ شعله ای از رنگ است
[ترجمه ترگمان]باغ شعله ای از رنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فروغ (اسم)
shine, blaze, luminosity

درخشندگی (اسم)
brilliance, radiance, sheen, blaze, luster, irradiance, irradiancy, effulgence, glitter, coruscation, resplendence, resplendency, radiancy, glim, refulgence

رنگ یا نور درخشان (اسم)
blaze

شعله درخشان یا اتش مشتعل (اسم)
blaze

با تصویر نشان دادن (فعل)
blaze

جار زدن (فعل)
proclaim, blare, blaze

تخصصی

[نساجی] اولین تاری که کرم ابریشم می تند این الیاف معمولا کوتاه و ضخیم و دارای شفافیتکمتریست و همچنین خاصیت رنگ پذیری آن نیز از ابریشم معمولی کمتر است

انگلیسی به انگلیسی

• flame; glowing light; ignition, flaring up
flare up, ignite; glow, shine; be publicized
when a fire blazes, it burns strongly and brightly.
a blaze is a large fire in which things are damaged.
something that blazes with light or colour is extremely bright.
a blaze of light or colour is a large amount of it.
a blaze of publicity or attention is a great amount of it.
see also blazing.

پیشنهاد کاربران

1. شعله 2. آتش. آتش سوزی. حریق 3. درخشش. تابش. نور 4. حالت ( عصبانیت ) بحبوحه 5. ( بصورت جمع ) جهنم. درک / 1. مشتعل بودن. تابیدن. درخشیدن. برق زدن. 3. منفجر شدن. از کوره در رفتن 4. شلیک کردن
مثال:
firemen put out the blaze
ماموران آتش نشانی حریق را خاموش کردند.
لانگمن دیکشنری :
اسم : ۱ _ شعله
Bright flame
۲ _ آتش بزرگ خطرناک
Big dangerous fire
فعل : ۱ _ شعله ور شدن ، سوزاندن ، درخشیدن
۲ _ جار زدن ، پراکنده کردن ( اخبار و وقایع نو )
Spread news about
در زبان باستانی لری واژه کهن وآریایی�بلزگهbelezga� به معنی فوران آتش، جرقه آتش، گرگرسوختن، شعله یا نور آتش است. این واژه کهن وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت �بلیزblaze� در زبان انگلیسی
...
[مشاهده متن کامل]
به کار میرود. واژگانی دیگر از این واژه کهن در زبان انگلیسی مشتق شده اند. . . در اینجاتغییر خاصی روی نداده وحرف آخر�گه� حذف شده است. . .

she is trying to rescue her children from the blaze
در تلاشه تا فرزندانش را از آتش نجات دهد
( یک رویداد ) پرسر و صدا و چشمگیر
خیره کننده
Blaze of = a lot of
A blaze of publicity
یک عالمه شهرت / شهرت چشمگیر
A blaze of glory
یک عالمه شکوه و افتخار /شکوه خیره کننده
Blaze speed
سرعت سرسام آور ، خیلی زیاد
شعله ، اتش، جهنم، نام موجودی در ماینکرافت ( blaze )
So blaze the weed up then!😂😂
blaze ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: دارنشان
تعریف: علامتی بر روی درخت برای مشخص کردن مرز جنگل یا مسیر برداشت چوب
بلیز لری هم هست
بلیز لری هم هست ،
The garden is a blaze of colour in the fall
باغ ها در پاییز رنگ های مختلف آتشین رو تو خودشون دارن ( به رنگ های یک شعله درمیان )
زبانه آتش
سلام. من این کلمه را بارها امادرم شنیدم. مثلا :بلازه تش جهنوم
شعله آتش جهنم
چشمگیر ؛ فاجعه چشمگیر
در زبان لری بختیاری به معنی شعله ور شدن آتش
Blaze بلیز یک واژه ی اصیل و کهن لری ست
که به معنای شعله ور شدن و زبانه کشیدن
آتش است.
در زبان لری قدیمی هم بلیز تلفظ میشود هم
در بعضی جاهای لرنشین بلاز.
مانند فوت کن به تش تا بلیز وا.
یعنی آتیش رو فوت کن تا روشن بشه شعله ور بشه
فروغ درخشندگی نور ، آتش مشتعل
شعله ور شدن اتش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس