blatancy


معنی: شلوغی، رسوایی، سر و صدا
معانی دیگر: آشکاری، وضوح، خودنمایی، خشونت

جمله های نمونه

1. This he unveiled with grinning blatancy whilst clasping his wife ostentatiously round the waist.
[ترجمه گوگل]این را او در حالی که همسرش را به شکلی متظاهر به دور کمر می‌بست، با پوزخند پرده‌برداری کرد
[ترجمه ترگمان]در این موقع بود که در حالی که زن خود را با نخوت به کمر زده بود و با نخوت تمام همسرش را در آغوش گرفته بود، از این سخن باز ایستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The blatancy of his attempt to whitewash the crime was unforgivable.
[ترجمه گوگل]صراحت تلاش او برای سفید کردن جنایت نابخشودنی بود
[ترجمه ترگمان]اما این هیاهو برای پاک کردن آن جنایت غیرقابل بخشش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The real Chinaman may be vulgar, but there is no aggressiveness, no blatancy in his vulgarity.
[ترجمه گوگل]چینی واقعی ممکن است مبتذل باشد، اما هیچ پرخاشگری، هیچ آشکاری در ابتذال او وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]آن مرد چینی واقعی شاید مبتذل باشد، اما هیچ خشونتی در کار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The marvels in normal people's eyes have not only brilliant and romantic island scenery, but also god-given peaceful environment out of city's blatancy.
[ترجمه گوگل]شگفتی ها در نگاه مردم عادی نه تنها مناظر جزیره ای درخشان و رمانتیک دارند، بلکه محیطی آرام و خدادادی را نیز به دور از چشم انداز شهر دارند
[ترجمه ترگمان]شگفتی های در چشمان مردم عادی نه تنها مناظر زیبا و رمانتیک، بلکه یک محیط صلح آمیز با توجه به خدا از blatancy شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Your work is especially "quiet", you have achieved to keep away from the blatancy and flub dub.
[ترجمه گوگل]کار شما به خصوص "بی سر و صدا" است، شما به دور بودن از دوبله های بیهوده و ناآرام دست یافته اید
[ترجمه ترگمان]کار شما به طور خاص \"ساکت\" است، شما به آن دست یافته اید که از دوبله و داب flub دور بمانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شلوغی (اسم)
jumble, chaos, babel, crowd, bustle, blatancy, to-do

رسوایی (اسم)
ignominy, scandal, reproach, dishonor, disgrace, infamy, blatancy, flagrance, flagrancy, notoriety, calumny, disrepute, opprobrium, odium

سر و صدا (اسم)
smash, bruit, clamor, noise, racket, brabble, fuss, explosion, blatancy, roar, rattle, rumble, crash, hullabaloo, stramash, dust-up, vociferance, kick-up, noisiness, swash

انگلیسی به انگلیسی

• bluntness, conspicuousness, brazenness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : blatancy
✅️ صفت ( adjective ) : blatant
✅️ قید ( adverb ) : blatantly

بپرس