اسم ( noun )
حالات: blasphemies
حالات: blasphemies
• : تعریف: disrespect or irreverence toward something considered sacred or inviolable, esp. God.
• مترادف: impiety, profanity
• متضاد: adoration, reverence
• مشابه: curse, irreverence, oath, outrage, sacrilege
• مترادف: impiety, profanity
• متضاد: adoration, reverence
• مشابه: curse, irreverence, oath, outrage, sacrilege
- The notion that the earth is not the center of the solar system was at one time considered blasphemy.
[ترجمه گوگل] این تصور که زمین مرکز منظومه شمسی نیست زمانی کفر تلقی می شد
[ترجمه ترگمان] این تصور که زمین مرکز منظومه شمسی نیست در یک زمان به کفر تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این تصور که زمین مرکز منظومه شمسی نیست در یک زمان به کفر تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They think it blasphemy to question the existence of God.
[ترجمه گوگل] آنها فکر می کنند که زیر سوال بردن وجود خدا کفر است
[ترجمه ترگمان] آن ها فکر می کنند که این کفر گویی وجود خداوند را زیر سوال می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها فکر می کنند که این کفر گویی وجود خداوند را زیر سوال می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The rogue priest was chastised for his blasphemy.
[ترجمه گوگل] کشیش سرکش به خاطر توهین به مقدساتش تنبیه شد
[ترجمه ترگمان] آن کشیش یاغی به خاطر کفر او تنبیه می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن کشیش یاغی به خاطر کفر او تنبیه می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- To suggest that the standard treatment for the disease might be doing more harm than good was blasphemy.
[ترجمه گوگل] پیشنهاد این که درمان استاندارد برای این بیماری ممکن است بیشتر از اینکه مفید باشد ضرر داشته باشد، کفرگویی بود
[ترجمه ترگمان] نشان دادن اینکه درمان استاندارد برای این بیماری ممکن است باعث آسیب بیشتر به مقدسات شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نشان دادن اینکه درمان استاندارد برای این بیماری ممکن است باعث آسیب بیشتر به مقدسات شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید