blasphemer

/blæsˈfiːmər//blæsˈfiːmə/

معنی: کفرگو
معانی دیگر: کفرگو

جمله های نمونه

1. Such blasphemers by the Mosaic law were to be stoned to death and for his part he could freely consent to it.
[ترجمه گوگل]این کفرگویان طبق شریعت موسی باید سنگسار می شدند و به سهم خود او می توانست آزادانه به آن رضایت دهد
[ترجمه ترگمان]این الحاد از سوی قوانین موسی محکوم به سنگسار کردن بود و به سهم خود می توانست آزادانه با آن موافقت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But, according to Pakistan’s law, as a blasphemer he could now be executed.
[ترجمه گوگل]اما، طبق قانون پاکستان، او به عنوان یک کفرگو اکنون می تواند اعدام شود
[ترجمه ترگمان]اما طبق قانون پاکستان، به عنوان یک blasphemer، اکنون می توانست اعدام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Youve been brought here as a blasphemer!
[ترجمه گوگل]شما را به عنوان کفرگو به اینجا آورده اید!
[ترجمه ترگمان]تو به عنوان یک کافر به اینجا اومدی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tim. 1:13 Who formerly was a blasphemer and a persecutor and an insulting person; but I was shown mercy because, being ignorant, I acted in unbelief.
[ترجمه گوگل]تیم 1:13 که قبلاً کفرگو و جفاگر و اهانت کننده بود اما من مورد رحمت قرار گرفتم، زیرا به دلیل نادانی، ناباورانه عمل کردم
[ترجمه ترگمان]تیم ۱: ۱۳ که سابقا blasphemer و آزار دهنده بود و یک فرد توهین آمیز بود؛ ولی من به او ترحم کردم، زیرا چون جاهل بودم، با ناباوری رفتار کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Who was before a blasphemer, and a persecutor, and injurious : but I obtained mercy, because I did it ignorantly in unbelief.
[ترجمه گوگل]که پیش از آن کفر گو و جفاگر و آزار دهنده بود، اما رحمت گرفتم، زیرا این کار را از روی نادانی و در کفر انجام دادم
[ترجمه ترگمان]کسی که در مقابل یک کافر و a و injurious بود، ولی من به او رحم کردم، زیرا این کار را در ناباوری انجام دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You ve been brought here as a blasphemer What do you say to that?
[ترجمه گوگل]شما را به عنوان یک کفرگو به اینجا آورده اید در مورد آن چه می گویید؟
[ترجمه ترگمان]تو به عنوان یک کافر، به اینجا اورده شدی؟ به اون چی گفتی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Thus the murderer and blasphemer, being grievously struck, as himself had treated others, died a miserable death in a strange country among the mountains.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب قاتل و کفرگو که به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت، همانطور که خود با دیگران رفتار کرده بود، در کشوری غریب در میان کوه ها به مرگ بدی درگذشت
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب قاتل و کافر، چون خودش با دیگران برخورد کرده بود، در کشوری عجیب و غریب در یک سرزمین بیگانه در میان کوه ها کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was once a blasphemer and a persecutor and an arrogant man, but I have been mercifully treated because I acted out of ignorance in my unbelief .
[ترجمه گوگل]من زمانی کفرگو و آزاردهنده و متکبر بودم، اما مورد رحمت قرار گرفتم، زیرا در بی ایمانی خود از روی نادانی عمل کردم
[ترجمه ترگمان]من یک بار کافر و a و یک مرد گستاخ و یک مرد گستاخ بودم، اما من با مهربانی رفتار کردم چون از نادانی خود بی خبر بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But previously he was a blasphemer, now he is praying.
[ترجمه گوگل]ولی قبلاً کفر گو بود، الان نماز می خواند
[ترجمه ترگمان]اما پیش از آن کافر بود، حالا دعا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Take the blasphemer outside the camp. All those who heard him are to lay their hands on his head, and the entire assembly is to stone him.
[ترجمه گوگل]کفرگو را بیرون از اردوگاه ببرید همه کسانی که او را شنیدند باید دستهای خود را بر سر او بگذارند و تمام مجلس او را سنگسار کنند
[ترجمه ترگمان] اون کافر رو از کمپ ببر بیرون همه کسانی که او را شنیدند، دست های خود را روی سر او قرار دادند و تمام مجلس رقص را به او دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was a blasphemer.
[ترجمه گوگل]او کفر گو بود
[ترجمه ترگمان]اون یک کافر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such a figure is liable to be attacked as a blasphemer.
[ترجمه گوگل]چنین شخصیتی ممکن است به عنوان کفرآمیز مورد حمله قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]این شخص به عنوان یک blasphemer مورد حمله قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He shunned Foker whenever he came to see them in London or in the country, and could hardly be brought to gasp out a "How d'ye do" to the young blasphemer.
[ترجمه گوگل]او هر زمان که فوکر را به دیدن آنها در لندن یا در کشور می‌آمد، دوری می‌کرد و به سختی می‌توانست او را وادار کند که یک "چطور می‌کنی" را به کفرگوی جوان بگوید
[ترجمه ترگمان]هرگاه به دیدن آن ها در لندن یا در کشور می آمد، از Foker دوری می جست، و بسختی می توانست آن را \" \"چه کار\" نسبت به the جوان انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Then Moses spoke to the Israelites, and they took the blasphemer outside the camp and stoned him.
[ترجمه گوگل]سپس موسی با بنی‌اسرائیل صحبت کرد و آنها کفرگو را به بیرون اردوگاه بردند و سنگسار کردند
[ترجمه ترگمان]سپس موسی با بنی اسرائیل صحبت کرد، و the را بیرون از اردوگاه گرفتند و سنگسار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کفرگو (اسم)
blasphemer

انگلیسی به انگلیسی

• one who is irreverent, one who blasphemes (against god)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
اسم ( noun ) : blasphemy
فعل ( verb ) : blaspheme
صفت ( adjective ) : blasphemous
قید ( adverb ) : blasphemously

بپرس