blaspheme

/blæsˈfiːm//blæsˈfiːm/

معنی: کفرگویی کردن، عمل کفر امیزکردن، به مقدسات بی حرمتی کردن
معانی دیگر: به خدا یا مقدسات بی احترامی کردن، هتاکی کردن، دشنام دادن، بدزبانی کردن، ناسزاگویی کردن، مورد انتقاد شدید قرار گرفتن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: blasphemes, blaspheming, blasphemed
مشتقات: blasphemer (n.)
(1) تعریف: to speak with disrespect or impiety of (a deity or anything sacred).
مشابه: profane

(2) تعریف: to slander or revile; curse.
مشابه: curse, profane

جمله های نمونه

1. to blaspheme the name of god
نام خداوند را با بی حرمتی ذکر کردن

2. "Don't blaspheme," my mother said.
[ترجمه گوگل]مادرم گفت: فحش مکن
[ترجمه ترگمان]مادرم گفت: \" به مقدسات بی حرمتی نکنید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He always swears and blasphemes when he's drunk.
[ترجمه گوگل]او همیشه وقتی مست است فحش می دهد و فحش می دهد
[ترجمه ترگمان]همیشه قسم می خورد که مست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The spiritual leader charged that the book blasphemed against Islam.
[ترجمه گوگل]رهبر معنوی این کتاب را توهین به اسلام عنوان کرد
[ترجمه ترگمان]رهبر روحانی به این موضوع اشاره کرد که این کتاب به اسلام بی احترامی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After that I ceased to blaspheme, but I cursed my father.
[ترجمه گوگل]پس از آن از کفرگویی دست برداشتم، اما پدرم را نفرین کردم
[ترجمه ترگمان]بعد از آن دیگر چیزی نگفتم، اما پدرم را نفرین کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Is it not they who blaspheme the honorable name by which you are called?
[ترجمه گوگل]آیا آنها نیستند که به نام شریفی که شما را به آن می خوانند، کفر می گویند؟
[ترجمه ترگمان]آیا این کسی نیست که نام honorable را که شما نامیده می شود blaspheme؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You not only harm your wife but also blaspheme the Savior whose headship you picture, and your false picture of Christ makes it harder for your wife and children to know the Lord as he really is.
[ترجمه گوگل]شما نه تنها به همسرتان آسیب می رسانید، بلکه به نجات دهنده ای که ریاست او را تصور می کنید، کفر می گویید، و تصویر دروغین شما از مسیح، شناخت خداوند را آن گونه که واقعاً هست برای همسر و فرزندانتان دشوارتر می کند
[ترجمه ترگمان]شما نه تنها به همسر خود آسیب می رسانید، بلکه به ناجی the نیز توهین می کند، و تصویر اشتباه شما از مسیح آن را برای همسر و فرزندان خود دشوارتر می کند تا خداوند را به همان اندازه که هست بشناسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To admit defeat is to blaspheme against the Emperor.
[ترجمه گوگل]اعتراف به شکست، توهین به امپراتور است
[ترجمه ترگمان]اعتراف به شکست دادن به توهین به امپراطور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Jas. 2:7 Is it not they who blaspheme the honorable name by which you are called?
[ترجمه گوگل]یاس 2:7 آیا آنها نیستند که به نام شریفی که به آن خوانده شده‌اید کفر می‌گویند؟
[ترجمه ترگمان]Jas ۲: ۷ هستند که اسم honorable را که شما نامیده می شود blaspheme؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They blaspheme the muse.
[ترجمه گوگل]به موسی کفر می گویند
[ترجمه ترگمان] اونا الهه blaspheme
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Like when he'd killed the clever boy, who had blasphemed the headster time.
[ترجمه گوگل]مثل زمانی که پسر باهوشی را که به زمان سرپرستی فحش داده بود، کشته بود
[ترجمه ترگمان]مثل وقتی که پسر باهوش را کشته بود، که به زمان headster توهین کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. O God, how long shall the adversary reproach? shall the enemy blaspheme thy name for ever?
[ترجمه گوگل]خدایا تا کی دشمن ملامت خواهد کرد؟ آیا دشمن تا ابد به نام تو کفر می زند؟
[ترجمه ترگمان]خداوندا، چقدر دشمن را ملامت می کنی؟ آیا دشمن برای همیشه نام خود را blaspheme؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Possessed of self-conceit, power, insolence, lust and anger; the demoniac always envious, blaspheme Me, who is the soul residing in all bodies.
[ترجمه گوگل]دارای خود بزرگ بینی، قدرت، گستاخی، شهوت و خشم اهریمن همیشه حسود است، به من که روح ساکن در همه بدنها هستم، کفر بگو
[ترجمه ترگمان]غرور، غرور، قدرت، گستاخی، شهوت، خشم و خشم، همیشه به من حسادت می کند، کسی که روحش در همه جسدها زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Verily I say unto you, All sins shall be forgiven unto the sons of men, andblasphemies wherewith soever they shall blaspheme.
[ترجمه گوگل]به راستی به شما می گویم، همه گناهان برای پسران انسان آمرزیده خواهد شد، و کفرهایی که با آن کفر گویند
[ترجمه ترگمان]به استی به شما می گویم که همه گناهان بخشوده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کفرگویی کردن (فعل)
blaspheme

عمل کفر امیز کردن (فعل)
curse, blaspheme

به مقدسات بی حرمتی کردن (فعل)
blaspheme

انگلیسی به انگلیسی

• abuse, desecrate, profane, curse
if someone blasphemes, they say rude or disrespectful things about god.

پیشنهاد کاربران

Don't blaspheme
I said, don't do that
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
اسم ( noun ) : blasphemy
فعل ( verb ) : blaspheme
صفت ( adjective ) : blasphemous
قید ( adverb ) : blasphemously
کُفریدن.
کُفرگوییدن/کفرگفتن.
کفرگویی کردن

بپرس