blarney

/ˈblɑːrni//ˈblɑːni/

معنی: چاپلوسی، زبان چرب و نرم، ریشخند کردن
معانی دیگر: لطایف الحیل، چاخان، (با شیرین زبانی) وادار کردن، مداهنه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: skillful or smooth talk, often with some deceit and in an effort to gain favor from the listener.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: blarneys, blarneying, blarneyed
• : تعریف: to use smooth talk on; try to gain something through the use of blarney.

جمله های نمونه

1. I want none of your blarney.
[ترجمه گوگل]من هیچکدام از تو را نمی خواهم
[ترجمه ترگمان]من هیچ کدام از blarney را نمی خواهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't listen to any of his blarney!
[ترجمه گوگل]به هیچ کدوم از تهمت هایش گوش نده!
[ترجمه ترگمان]به حرفش گوش نده!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He blarneys the ladies with the most shameless lies.
[ترجمه گوگل]او خانم ها را با بی شرمانه ترین دروغ ها سرزنش می کند
[ترجمه ترگمان]او بانوان را با the دروغ ها تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She blarneys her leader with the shameless compliments.
[ترجمه گوگل]او رهبر خود را با تعارفات بی شرمانه مورد انتقاد قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]با این تعارفات بی شرمانه رهبر خود را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The origins of the Blarney Stone's magical properties aren't clear.
[ترجمه گوگل]منشأ خواص جادویی سنگ بلارنی مشخص نیست
[ترجمه ترگمان]منشا خواص جادویی Blarney مشخص نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The lord of Blarney castle, near Cork, agree to surrender the castle to British troops.
[ترجمه گوگل]ارباب قلعه بلارنی، در نزدیکی کورک، موافقت کرد که قلعه را به نیروهای انگلیسی تسلیم کند
[ترجمه ترگمان]فرمانروای قلعه Blarney در نزدیکی کورک موافقت کرد که قلعه را به سربازان انگلیسی تسلیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Irish castle now is famous for its Blarney stone.
[ترجمه گوگل]قلعه ایرلندی در حال حاضر به دلیل سنگ سیاه خود مشهور است
[ترجمه ترگمان]قلعه ایرلند اکنون به خاطر سنگ Blarney مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He gave her some blarney about why he was late.
[ترجمه گوگل]او کمی به او توضیح داد که چرا دیر آمد
[ترجمه ترگمان]به او تذکر داد که چرا دیر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Irish have a penchant for blarney.
[ترجمه گوگل]ایرلندی ها تمایل زیادی به بداخلاقی دارند
[ترجمه ترگمان]ایرلندی ها به for علاقه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's not necessary to have kissed the Blarney Stone to be a successful salesman.
[ترجمه گوگل]برای اینکه یک فروشنده موفق باشید، لازم نیست که سنگ سیاه را بوسید
[ترجمه ترگمان]لازم نیست سنگ Blarney را ببوسد تا یک فروشنده موفق باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Laday Blarney was particularly attached to Olivia.
[ترجمه گوگل]لیدی بلارنی به ویژه به اولیویا وابسته بود
[ترجمه ترگمان]Laday Blarney \"به خصوص به\" الیویا \"علاقه داشت\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't pay attention to Patrick; he's full of blarney.
[ترجمه گوگل]به پاتریک توجه نکنید او پر از ابهام است
[ترجمه ترگمان]به پاتریک توجه نکن او پر از blarney
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The lord of Blarney castle, near Cork, agreed to surrender the castle to British troops.
[ترجمه گوگل]ارباب قلعه بلارنی در نزدیکی کورک موافقت کرد که قلعه را به نیروهای انگلیسی تسلیم کند
[ترجمه ترگمان]فرمانروای قلعه Blarney، نزدیک Cork، قبول کرد که قلعه را به سربازان انگلیسی تسلیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In addition the blarney. Ivanovic may also appear in the list.
[ترجمه گوگل]بعلاوه شمشیر ایوانوویچ نیز ممکن است در این لیست ظاهر شود
[ترجمه ترگمان]به علاوه the Ivanovic نیز ممکن است در این لیست ظاهر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چاپلوسی (اسم)
praise, adulation, flattery, lip service, subservience, sycophancy, blarney, grease, cajolement, cajolery, toadyism, subserviency, soft soap, fraise, wagtail

زبان چرب و نرم (اسم)
blarney

ریشخند کردن (فعل)
praise, blandish, coax, bamboozle, cajole, carny, lout, blarney, carney, sweet-talk, wheedle

انگلیسی به انگلیسی

• flattery, blandishment; nonsense, insincere talk
flatter; wheedle
blarney consists of a lot of pleasant but perhaps untrue things that someone says to you, usually to try and make you like them or to persuade you to do something.

پیشنهاد کاربران

blarney نام یک قلعه در ایرلند است که در آن سنگی هست که طبق افسانه ها هر کس آنرا ببوسد قدرت متقاعدسازی پیدا میکند
از اینرو معنی زبان و چرب و نرم پیدا کرده
زبان چرم و نرم. چاپلوسی

بپرس