blank out


معنی: مسدود کردن
معانی دیگر: بی اعتبار کردن، باطل کردن، (روی چیزی) خط بطلان کشیدن، خط زدن

جمله های نمونه

1. I hope I don't blank out in the exam.
[ترجمه جاوید] امیدوارم در آزمون از یاد نبرم
|
[ترجمه آذین] امیدوارم در امتحان فراموش نکنم!
|
[ترجمه گوگل]امیدوارم در امتحان خالی نشوم
[ترجمه ترگمان]امیدوارم توی امتحان هم چیزی پیدا نشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She had tried to blank out the whole experience.
[ترجمه جاوید] اون سعی کرد که تمام تجربه ش را فراموش کند
|
[ترجمه گوگل]او سعی کرده بود تمام این تجربه را خالی کند
[ترجمه ترگمان]او سعی کرده بود تمام تجربه را خالی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I tried to blank out everything he had said.
[ترجمه گوگل]سعی کردم تمام حرف هایش را خالی کنم
[ترجمه ترگمان]سعی کردم هر چیزی را که گفته بود خالی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was trying to blank out previous situations from my mind.
[ترجمه گوگل]سعی می کردم موقعیت های قبلی را از ذهنم پاک کنم
[ترجمه ترگمان]داشتم سعی می کردم شرایط قبلی رو از ذهنم پاک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Traders noted that the Housing will blank out the Beijing property market within a year.
[ترجمه گوگل]معامله گران خاطرنشان کردند که مسکن بازار املاک پکن را ظرف یک سال خالی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]تاجران متذکر شدند که در عرض یک سال، مسکن بازار املاک بیجینگ را خالی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In extreme situations we may "blank out, " literally becoming unable to perceive whatever is yammering for our attention.
[ترجمه گوگل]در موقعیت‌های شدید، ممکن است ما "جای خود را خالی کنیم"، به معنای واقعی کلمه قادر به درک آنچه که توجه ما را به خود مشغول می‌کند، نشویم
[ترجمه ترگمان]در شرایط فوق العاده، ممکن است خالی شود، \" عملا قادر به درک آنچه که به خاطر توجه ما نیست ناتوان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Blank out dice at end of turn to provide visual cue to roll.
[ترجمه گوگل]تاس ها را در پایان نوبت خالی کنید تا نشانه بصری برای انداختن فراهم شود
[ترجمه ترگمان]در پایان نوبت طاس را خالی کنید تا نشانه دیداری برای رول ارایه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When you're a fifteen-year-old boy, you blank out a lot of things. You just focus on what you're doing.
[ترجمه گوگل]وقتی یک پسر پانزده ساله هستید، خیلی چیزها را خالی می کنید شما فقط روی کاری که انجام می دهید تمرکز کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی که تو یه پسر ۱۵ ساله باشی چیزای زیادی رو خالی می کنی فقط روی کاری که می کنی تمرکز کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cache the data on the client and blank out the input fields to allow the user to enter the next vehicle's data.
[ترجمه گوگل]داده ها را روی مشتری ذخیره کنید و فیلدهای ورودی را خالی کنید تا کاربر بتواند داده های خودروی بعدی را وارد کند
[ترجمه ترگمان]ذخیره داده روی کلاینت و خالی کردن حوزه های ورودی برای اجازه دادن به کاربر برای وارد کردن داده های خودرو بعدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Do not take cross-stitches as this will blank out the center.
[ترجمه گوگل]از بخیه های ضربدری خودداری کنید زیرا این کار باعث خالی شدن قسمت مرکزی آن می شود
[ترجمه ترگمان]از stitches استفاده نکنید چون این کار مرکز را خالی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The two lines that blank out the edit boxes are not needed because you are going to leave this page.
[ترجمه گوگل]دو خطی که کادرهای ویرایش را خالی می کند، لازم نیست زیرا می خواهید این صفحه را ترک کنید
[ترجمه ترگمان]دو خطی که جعبه ویرایش را خالی می کنند لازم نیست چون شما می خواهید این صفحه را ترک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If all goes well the screen should blank out and flash green showing that the HEN is loaded and all is well.
[ترجمه گوگل]اگر همه چیز خوب پیش برود، صفحه باید خالی شود و سبز شود که نشان می دهد HEN بارگذاری شده است و همه چیز خوب است
[ترجمه ترگمان]اگر همه چیز خوب پیش برود، صفحه باید خالی باشد و رنگ سبز نشان دهد که the بار شده است و همه چیز خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I leave it all up to Rob as I blank out my mind and hang on to my sanity.
[ترجمه گوگل]همه چیز را به راب می سپارم در حالی که ذهنم را خالی می کنم و به عقلم می نشینم
[ترجمه ترگمان]ان را به راب می سپارم که ذهنم را خالی می کنم و به سلامت عقل خود ادامه می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some protesters are claiming the pictures have been posted simply to 'bait' and 'insult' Muslims and argue the least Wikipedia can do is blur or blank out the faces.
[ترجمه گوگل]برخی از معترضان ادعا می‌کنند که این تصاویر صرفاً برای "طعمه" و "توهین" مسلمانان منتشر شده‌اند و معتقدند کمترین کاری که ویکی‌پدیا می‌تواند انجام دهد محو کردن یا خالی کردن چهره‌ها است
[ترجمه ترگمان]برخی از معترضان ادعا می کنند که این تصاویر به سادگی به عنوان طعمه و توهین به مسلمانان نصب شده اند و بحث می کنند که حداقل ویکی پدیا می تواند چهره را مبهم و مبهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسدود کردن (فعل)
close, bar, clog, choke, shut, block, barricade, shut off, caulk, blank out, jam, calk, stopper, foreclose, scotch, head back, mure, obstruct, obturate, occlude, oppilate, portcullis, stopple

انگلیسی به انگلیسی

• unable to remember

پیشنهاد کاربران

در دیکشنری لانگمن ۲ معنی ثبت شده: ۱ - پوشاندن ۲ - فراموش کردن چیزی به طور کامل و به عمد
جا انداختن لغتی در یک متن، جای خالی دادن در متن به عنوان سوال امتحانی یا در تمرینات
In this exercise, a word is blanked out and you have to guess what it is by looking at the context.
در این تمرین، جای یک لغت خالیه که شما با نگاه به متن بایستی آن را پیدا کنید.
...
[مشاهده متن کامل]

سعید امدادی
عاشق کلمه
۰۹۱۲۷۷۷۲۱۲۵

1. To unexpectedly forget something.
Can you remind me of your name? I'm so sorry, but I'm completely blanking out right now!
یک دفعه چیزی را فراموش کردن، از خاطر پریدن، فراموشی لحظه ای
2. To avoid thinking about or remembering something, often because it is stressful or traumatic.
...
[مشاهده متن کامل]

Many trauma victims try to blank out the horrific things that have happened to them.
عمدا سعی در فراموش کردن چیزی داشتن ( چیزهای استرس آور و دردناک ) ، عمدا سعی کنی به چیزی فکر نکنی
3. To erase or conceal something ( such as text or an image ) that one does not want widely disseminated.
You should blank out the last paragraph before submitting this paper to your professor.
Be sure to blak out all the other names on this list before you put it in the employee's file.
پاک کردن یا پنهان کردن یا پوشاندن متن، عکس یا هرچیزی که نمی خوایم کسی ببینه یا منصرف شدیم که ارسال کنیم برای کسی

صرف نظر کردن، به کل فراموش کردن، پشت سر انداختن، ازیاد بردن، نادیده گرفتن، از خاطر بردن
کاملا پوشانده شدن، به کلی فراموش کردن
به کلی فراموش کردن
به یار آوردن

بپرس