blandness


نرمی، ملایمت

جمله های نمونه

1. He tried a few jokes to breach their blandness.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد چند شوخی برای شکستن لطیف آنها انجام دهد
[ترجمه ترگمان]چند تا شوخی کرد تا به blandness نفوذ کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The cumulative effect of this conscientious blandness denied Lisa a distinctive personality, which limited the fervor of its users.
[ترجمه گوگل]تأثیر انباشته این بی‌حرمتی وجدانی، شخصیت متمایز لیزا را از بین برد که شور و اشتیاق کاربران آن را محدود کرد
[ترجمه ترگمان]اثر جمعی این blandness conscientious، لیسا را از شخصیت متمایز محروم کرد، که شور مصرف کنندگان آن را محدود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For those accustomed to the blandness of iceberg, mesclun is a riot of colors, textures, shapes and flavors.
[ترجمه گوگل]برای کسانی که به آرامی کوه یخ عادت کرده اند، مسکلون شورشی از رنگ ها، بافت ها، شکل ها و طعم ها است
[ترجمه ترگمان]برای آن هایی که به the کوه یخی عادت کرده اند، mesclun یک شورش رنگ، بافت ها، شکل ها و flavors است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The blandness of his confession enraged the judge.
[ترجمه گوگل]بی ادبی اعتراف او قاضی را عصبانی کرد
[ترجمه ترگمان]The اعترافات او قاضی را خشمگین ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Salsa can usually overcome space blandness.
[ترجمه گوگل]سالسا معمولاً می تواند بر بی حسی فضایی غلبه کند
[ترجمه ترگمان]Salsa معمولا می توانند بر blandness فضایی غلبه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Those people who predicted an exercise in bureaucratic blandness were confounded.
[ترجمه گوگل]آن دسته از افرادی که پیش‌بینی می‌کردند که بی‌تفاوتی بوروکراتیک انجام شود، گیج شدند
[ترجمه ترگمان]آن افرادی که تمرین در blandness بروکراتیک را پیش بینی می کردند، آشفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She said with false blandness, " Do you think I could have one more without getting tight? "
[ترجمه گوگل]او با بی حوصلگی کاذب گفت: "فکر می کنی می توانم یکی دیگر را بدون سفت شدن داشته باشم؟"
[ترجمه ترگمان]او با blandness اشتباه گفت: \"آیا فکر می کنید که من می توانم یک نفر دیگر را هم داشته باشم؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Blandness in the basic politics of the media became standard.
[ترجمه گوگل]بی ادبی در سیاست اساسی رسانه ها استاندارد شد
[ترجمه ترگمان]blandness در سیاست پایه رسانه ها به استانداردی تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is a mild man, who is reasonable almost to the point of blandness.
[ترجمه گوگل]او مرد ملایمی است که تقریباً تا سرحد بی ادبی منطقی است
[ترجمه ترگمان]او مرد ملایمی است که تقریبا به منظور of منطقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In school, Crowell stood out as the girl who eschewed the blandness of fashion in favor of personal style.
[ترجمه گوگل]در مدرسه، کراول به عنوان دختری که از بی مزه بودن مد اجتناب می کرد و به نفع استایل شخصی بود، برجسته بود
[ترجمه ترگمان]در مدرسه، Crowell مثل دختری بود که از the مد روز پرهیز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hence the strange facelessness, transparency, and elusiveness of power, hence the blandness of its language, the anonymity of its decisions.
[ترجمه گوگل]از این رو، بی‌چهره بودن، شفافیت و گریزان بودن قدرت، از این رو، بی‌رحمانه بودن زبان، گمنامی تصمیماتش است
[ترجمه ترگمان]از این رو the عجیب، شفافیت و elusiveness قدرت، از این رو the زبان آن، گمنامی تصمیمات آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It encouraged sentimentality, the primary emotional evil of our day, and a sort of caring blandness.
[ترجمه گوگل]این احساسات، شر عاطفی اولیه روزگار ما، و نوعی ملایمت دلسوزانه را تشویق می کرد
[ترجمه ترگمان]احساساتی بودن، شر احساسی اولیه روز، و نوعی مراقبت از محبت را تشویق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The words spat forth with sudden savagery, all pretense of blandness gone.
[ترجمه گوگل]کلمات با وحشیگری ناگهانی بیرون ریختند، تمام تظاهر به بی ادبی از بین رفت
[ترجمه ترگمان]کلمات با savagery ناگهانی به بیرون تف می کردند، همه تظاهر می کردند که از بین رفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. People will become more aware of the temptations of huge shopping malls and will become more demanding, and also more aware of the grayness and blandness these giant elements grew out of.
[ترجمه گوگل]مردم از وسوسه‌های مراکز خرید بزرگ آگاه‌تر می‌شوند و خواستارتر می‌شوند، و همچنین از خاکستری و ملایم بودن این عناصر غول‌پیکر بیشتر آگاه می‌شوند
[ترجمه ترگمان]مردم بیشتر از وسوسه های بازارهای خرید بزرگ آگاه خواهند شد و از تیرگی تیرگی و تیرگی این عناصر عظیم آگاه خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• mildness, agreeableness; nondescriptiveness, dullness

پیشنهاد کاربران

در مورد توافق و مذاکره: کوتاه آمدن، مصلحت، نرم شدن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : blandness
✅️ صفت ( adjective ) : bland
✅️ قید ( adverb ) : blandly
​the fact of having little colour,
excitement or interest
بی روح
جذاب نبودن
the fact of not having a strong or interesting taste
بی مزه بودن

بپرس