1. "It's not important," he said blandly.
[ترجمه گوگل]با ملایمت گفت: این مهم نیست
[ترجمه ترگمان]او با خونسردی گفت: \" مهم نیست \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او با خونسردی گفت: \" مهم نیست \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Her face was pleasant, blandly forgettable; a face worth a fortune.
[ترجمه گوگل]چهرهاش دلپذیر بود و بهطور ملایمی فراموششدنی بود چهره ای به ارزش یک ثروت
[ترجمه ترگمان]چهره اش مطبوع و blandly بود، چهره ای که ارزش ثروت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چهره اش مطبوع و blandly بود، چهره ای که ارزش ثروت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Jeffries queried blandly, as if he were conducting a job interview.
[ترجمه گوگل]جفریس با بی حوصلگی جویا شد، انگار در حال انجام یک مصاحبه شغلی است
[ترجمه ترگمان]جفریز در حالی که انگار داشت یک مصاحبه کاری را انجام می داد، با مهربانی پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]جفریز در حالی که انگار داشت یک مصاحبه کاری را انجام می داد، با مهربانی پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The nurse smiled blandly.
[ترجمه گوگل]پرستار لبخند ملایمی زد
[ترجمه ترگمان]پرستار لبخند ملایمی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پرستار لبخند ملایمی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. To return to Franklin, this didactically waggish man blandly assured English readers that it was grand to see the whales leap like salmon up the falls of Niagara.
[ترجمه گوگل]برای بازگشت به فرانکلین، این مرد متحجر از نظر آموزشی به خوانندگان انگلیسی اطمینان داد که دیدن نهنگ ها مانند ماهی قزل آلا از آبشار نیاگارا می پرند بسیار عالی است
[ترجمه ترگمان]برای بازگشت به فرانکلین، این مرد didactically به خوانندگان انگلیسی اطمینان داد که دیدن وال ها مثل ماهی قزل آلا در آبشار نیاگارا جالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای بازگشت به فرانکلین، این مرد didactically به خوانندگان انگلیسی اطمینان داد که دیدن وال ها مثل ماهی قزل آلا در آبشار نیاگارا جالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He met them all blandly, becoming deft in excuse.
[ترجمه گوگل]او با همه آنها بی پروا ملاقات کرد و بهانه ای ماهرانه شد
[ترجمه ترگمان]او با خونسردی همه را می دید و به بهانه و مهارت در این کار ماهر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او با خونسردی همه را می دید و به بهانه و مهارت در این کار ماهر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. With blandly those who maintain wet function wash grandma, use next keep wet product.
[ترجمه گوگل]با ملایم افرادی که عملکرد مرطوب را حفظ می کنند، مادربزرگ را می شویند، از محصول بعدی نگه داشتن مرطوب استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]با خونسردی کسانی که عملکرد خیس مادربزرگ را حفظ می کنند، از محصول مرطوب خود استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با خونسردی کسانی که عملکرد خیس مادربزرگ را حفظ می کنند، از محصول مرطوب خود استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. No, said Barlow blandly, " just my family. "
[ترجمه گوگل]نه، بارلو با ملایمت گفت: "فقط خانواده من "
[ترجمه ترگمان]بارلو به آرامی گفت: \" نه، فقط خانواده من \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بارلو به آرامی گفت: \" نه، فقط خانواده من \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The world economy 2001 will grow blandly, add fast will under 2000.
[ترجمه گوگل]اقتصاد جهانی در سال 2001 رشد ملایمی خواهد داشت و در سال 2000 به سرعت رشد خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]اقتصاد جهان در سال ۲۰۰۱ به آرامی رشد خواهد کرد و در سال ۲۰۰۰ به سرعت اضافه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اقتصاد جهان در سال ۲۰۰۱ به آرامی رشد خواهد کرد و در سال ۲۰۰۰ به سرعت اضافه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Scatter the sunshine blandly bath that take to wear through door of glass of that be born especially everything of lone world.
[ترجمه گوگل]حمام ملایم آفتابی را که نیاز به پوشیدن دارد از دری شیشه ای که زاده می شود، به خصوص همه چیز دنیای تنهایی را پراکنده کنید
[ترجمه ترگمان]پراکندگی نور خورشید و حمام را که از لای در شیشه آن به خصوص هر چیزی از دنیای تنها به دنیا می آید، در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پراکندگی نور خورشید و حمام را که از لای در شیشه آن به خصوص هر چیزی از دنیای تنها به دنیا می آید، در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. One General Faymonville, was blandly ignoring the president.
[ترجمه گوگل]یکی از ژنرال فایمونویل، با بیاحتیاطی رئیس جمهور را نادیده میگرفت
[ترجمه ترگمان]ژنرال تیلنی هم با لحن blandly به رئیس جمهور بی اعتنایی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ژنرال تیلنی هم با لحن blandly به رئیس جمهور بی اعتنایی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Market demand increases blandly, but busy season feature is not apparent.
[ترجمه گوگل]تقاضای بازار به طور ملایم افزایش می یابد، اما ویژگی فصل شلوغ آشکار نیست
[ترجمه ترگمان]تقاضای بازار به آرامی افزایش می یابد، اما ویژگی فصل شلوغ واضح نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تقاضای بازار به آرامی افزایش می یابد، اما ویژگی فصل شلوغ واضح نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The mother laughed blandly, take out piece of scrip, there is a sole to imprint above.
[ترجمه گوگل]مادر با ملایمت خندید، تکهای از اسکریپت را بیرون بیاور، یک کفی برای چاپ در بالا وجود دارد
[ترجمه ترگمان]مادر با مهربانی خندید و یک جلد کتاب را برداشت و روی میز گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مادر با مهربانی خندید و یک جلد کتاب را برداشت و روی میز گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. " Oh, very well ,'said Mr. Withers, blandly.
[ترجمه گوگل]آقای ویترز با ملایمت گفت: «اوه، خیلی خوب
[ترجمه ترگمان]آقای ویترز با ملایمت گفت: بسیار خوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آقای ویترز با ملایمت گفت: بسیار خوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید