Here are 10 sentences using **"blandish"** and its derivatives, along with their Farsi ( Persian ) translations: - - -
### **1. ** He tried to **blandish** his boss into giving him a raise.
... [مشاهده متن کامل]
**او سعی کرد رئیسش را با چاپلوسی راضی کند که به او اضافه حقوق بدهد. **
### **2. ** She **blandished** him with sweet words to get what she wanted.
**او با کلمات شیرین او را چاپلوسی کرد تا چیزی را که می خواست به دست آورد. **
### **3. ** No amount of **blandishing** will change my decision.
**هیچ مقدار چاپلوسی نظر من را تغییر نخواهد داد. **
### **4. ** The salesman tried to **blandish** the customer into buying the expensive car.
**فروشنده سعی کرد با چرب زبانی مشتری را قانع کند که ماشین گران قیمت را بخرد. **
### **5. ** He was not fooled by their **blandishments** and refused to sign the contract.
**او فریب چاپلوسی های آن ها را نخورد و از امضای قرارداد امتناع کرد. **
### **6. ** Despite his friend's **blandishments**, he stuck to his principles.
**با وجود چاپلوسی های دوستش، او به اصول خود پایبند ماند. **
### **7. ** The politician used **blandishing** words to gain public support.
**سیاستمدار از کلمات چاپلوسانه برای جلب حمایت عمومی استفاده کرد. **
### **8. ** She was immune to his **blandishments** and saw through his lies.
**او در برابر چاپلوسی هایش مقاوم بود و دروغ هایش را فهمید. **
### **9. ** The child tried to **blandish** his mother into letting him stay up late.
**کودک سعی کرد با چرب زبانی مادرش را راضی کند که اجازه دهد دیرتر بخوابد. **
### **10. ** His constant **blandishing** of the manager annoyed his colleagues.
**چاپلوسی مداوم او از مدیر، همکارانش را ناراحت کرد. **
chatgpt
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : blandish
✅️ اسم ( noun ) : blandishment / blandishments
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
عشوه
معنی اصلیش میشه حرف های قشنگی که زده میشه تا یکی قانع بشه ولی همون چرب زبونی خودمونه