blandishment

/ˈblændɪʃmənt//ˈblændɪʃmənt/

معنی: نوازش، ریشخند، چاپلوس
معانی دیگر: (معمولا جمع) ترغیب، زبان چرب و نرم، شیره مالی، لاوه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of blandishing; coaxing.
مترادف: adulation, flattery, inveiglement, sweet-talking

- The drama teacher's blandishment of the boy failed to convince him to audition for the play.
[ترجمه گوگل] بداخلاقی معلم نمایشنامه در مورد پسر نتوانست او را متقاعد کند که برای نمایشنامه تست بازیگری بدهد
[ترجمه ترگمان] The معلم درام این پسر نتوانست او را قانع کند که برای بازی در تست بازیگری شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (often pl.) flattering or coaxing remarks or stratagems intended to persuade.
مترادف: adulation, flattery
مشابه: blarney, sycophancy

- Despite our blandishments, she refused to model her bathing suit for us.
[ترجمه شهریار] با وجود پاچه خاری های ما وی نپذیرفت که با لباس شنایش مدل ما شود
|
[ترجمه گوگل] علیرغم بدقولی های ما، او از مدل لباس شنای خود برای ما امتناع کرد
[ترجمه ترگمان] با وجود نوازش های ما، او از مدل کردن لباس شنا برای ما خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He remained impervious to all Nell's sulks and blandishments.
[ترجمه گوگل]او در برابر تمام بداخلاقی‌ها و بداخلاقی‌های نل نفوذناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]او در مقابل آن حالت قهر و چاپلوسی نل در امان ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. How sensible she had been to resist his blandishments.
[ترجمه گوگل]چقدر او عاقلانه بود که در برابر بی اعتنایی او مقاومت کند
[ترجمه ترگمان]چه عاقل بود که در برابر blandishments مقاومت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. At first Lewis resisted their blandishments.
[ترجمه گوگل]در ابتدا لوئیس در برابر بدگویی آنها مقاومت کرد
[ترجمه ترگمان]در ابتدا لو یس در مقابل چاپلوسی های خود مقاومت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was impervious to his blandishments.
[ترجمه گوگل]او نسبت به بدگویی های او نفوذناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]از ابراز احساسات او در امان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She is no stranger to blandishments.
[ترجمه گوگل]او با بدجنسی ها بیگانه نیست
[ترجمه ترگمان]این زن غریبه نیست که با او عشق بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They introduce into our austerities their Italianate blandishments.
[ترجمه گوگل]آنها به ریاضت های ما لطافت ایتالیایی خود را وارد می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها در austerities our را به ما معرفی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Forget the smooth, caramelized blandishments of cognac.
[ترجمه گوگل]مواد صاف و کاراملی شده کنیاک را فراموش کنید
[ترجمه ترگمان]چاپلوسی و چاپلوسی caramelized کنیاک را فراموش کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But he soon learned that such bribes and blandishments would not help his case.
[ترجمه گوگل]اما به زودی متوجه شد که چنین رشوه‌ها و بدگویی‌ها هیچ کمکی به پرونده‌اش نمی‌کند
[ترجمه ترگمان]اما بزودی دریافت که این رشوه و نوازش های او به او کمکی نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She resisted his blandishments.
[ترجمه گوگل]او در برابر بدگویی های او مقاومت کرد
[ترجمه ترگمان]در برابر blandishments مقاومت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You know, blandishment ceaselessly cannot be done by everyone.
[ترجمه گوگل]می‌دانی، بی‌وقفه‌سازی را همه نمی‌توانند انجام دهند
[ترجمه ترگمان]می دونی، blandishment بدون وقفه نمی تونه توسط همه انجام بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He refused to be moved by either threats or blandishments.
[ترجمه گوگل]او حاضر نشد تحت تأثیر تهدید و یا تحقیر قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]او حاضر نشد با تهدید یا تشویق از این راه کنار برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She charmed the visitor with the arsenal of her blandishments.
[ترجمه گوگل]او بازدید کننده را با زرادخانه بی نظیرش مجذوب خود کرد
[ترجمه ترگمان]او مهمان را با زرادخانه ابراز احساسات خود سرگرم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. How sensible she had been not to give way to any of his blandishments.
[ترجمه گوگل]او چقدر عاقلانه عمل کرده بود که به هیچ یک از بداخلاقی های او راه ندهید
[ترجمه ترگمان]چه قدر عاقل بود که به هیچ یک از ابراز محبت خود راه نیافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He mistrusted ravishment by charm, spiritual appeal, force, wit or other blandishments.
[ترجمه گوگل]او به شیفتگی از طریق جذابیت، جذابیت معنوی، زور، شوخ طبعی یا دیگر ظرافت ها بی اعتماد بود
[ترجمه ترگمان]او به ravishment، جذبه روحی، زور، هوش، بذله گویی و نوازش های دیگر اعتماد نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But this remedy fails to confront the reality of a male youth culture nearly immune to all the blandishments of established society.
[ترجمه گوگل]اما این راه‌حل نمی‌تواند با واقعیت فرهنگ جوانان مردانه که تقریباً از تمام زشتی‌های جامعه مستقر مصون است، مقابله کند
[ترجمه ترگمان]اما این روش درمانی در مواجهه با واقعیت فرهنگ مردان جوان تقریبا برابر با چاپلوسی های جامعه تثبیت شده نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوازش (اسم)
caress, blandishment, endearment

ریشخند (اسم)
ridicule, scoff, cajolement, blandishment, sarcasm, cajolery, jeer

چاپلوس (اسم)
blandishment, toady, bootlick, truckler

انگلیسی به انگلیسی

• persuasion; flattery

پیشنهاد کاربران

عشوه
مثال:
You're not bribe seeker nor giver of blandishment
تو نه اهل رشوه ای، نه عشوه
عشوه
Flattery
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : blandish
✅️ اسم ( noun ) : blandishment / blandishments
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
چرب زبانی، زبان بازی، چاپلوسی، وسوسه
چاپلوسی
تملق
تطمیع

بپرس