blanched

/ˈblænt͡ʃ//blɑːnt͡ʃ/

رنگ پریده یاسفید شدن، سفیدکردن (با اسیدوغیره)، سفیدپوست کردن، رنگ پریده کردن، رنگ چیزی را بردن

جمله های نمونه

1. age has blanched his hair
گذشت زمان موی او را سفید کرده است.

2. the men escaped, faces blanched with fear
مردان در حالی که رنگ از چهره شان پریده بود فرار کردند.

3. her rosy cheeks had been blanched by the cold
سرما گونه های سرخش را بی رنگ کرده بود.

4. His face blanched as he looked at Sharpe's blood-drenched uniform.
[ترجمه گوگل]وقتی به یونیفرم غرق در خون شارپ نگاه کرد، صورتش سفید شد
[ترجمه ترگمان]در حالی که به یونیفرم خیس خون Sharpe نگاه می کرد چهره اش رنگ پریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The girl blanched with fear at the sight of the snake.
[ترجمه گوگل]دختر با دیدن مار از ترس سفید شد
[ترجمه ترگمان]دختر از دیدن مار رنگش پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He blanched at the sight of the mutilated corpse.
[ترجمه گوگل]با دیدن جسد مثله شده سفید شد
[ترجمه ترگمان]از دیدن جسد مقتول به رنگ سفید درآمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He blanched at the sight of the snake.
[ترجمه گوگل]با دیدن مار سفید شد
[ترجمه ترگمان]از دیدن مار رنگش پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The great shock had blanched her cheeks of their natural colour.
[ترجمه گوگل]شوک بزرگ گونه هایش را از رنگ طبیعی سفید کرده بود
[ترجمه ترگمان]شوک عظیمی گونه هایش را از رنگ طبیعی خود پاک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her face blanched with fear at the news of her daughter's accident.
[ترجمه گوگل]با خبر تصادف دخترش صورتش از ترس سفید شد
[ترجمه ترگمان]از شنیدن خبر تصادف دخترش رنگش پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their faces blanched in terror.
[ترجمه گوگل]صورتشان از وحشت سفید شد
[ترجمه ترگمان]صورت هایشان از وحشت سفید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My mother blanched at the prices.
[ترجمه گوگل]مادرم در قیمت ها بلانچ شد
[ترجمه ترگمان]مادرم از قیمت ها پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She blanched with shock.
[ترجمه گوگل]او با شوک سفید شد
[ترجمه ترگمان]از تعجب رنگش پریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The blanched pith soaked up the sugar syrup during the candying process and turned out to be spectacular.
[ترجمه گوگل]مغز بلانچ شده شربت شکر را در طول فرآیند آب نبات خیس کرد و بسیار دیدنی بود
[ترجمه ترگمان]مغز سفید رنگ از شیره قند در طول فرآیند candying خیس شده بود و تماشایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He blanched from fear.
[ترجمه گوگل]از ترس سفید شد
[ترجمه ترگمان]از ترس رنگش پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• livid, ashen, anemic looking from sickness or emotion; etiolated (of plants)

پیشنهاد کاربران

کُپ کردن ( مبهوت شدن )
رنگ و رو باختن از روی تعجب معمولا
بلانچینگ. در صنعایع غذایی

بپرس