blah

/ˈblɑː//blɑː/

(خودمانی - در مورد سخن و نگارش) ملالت آور، خسته کننده، از پیش دانسته، قس علیهذا (در مورد چیزهای تکراری و خسته کننده)، دلزدگی، ملال، ملال the blahs دلزدگی، سرخوردگی، بیعلاقگی به زندگی یا کار

جمله های نمونه

1. seeing that movie gave me a blah feeling
دیدن آن فیلم مرا خسته و دلزده کرد.

2. he said the guests were good and brought gifts, blah, blah, blah
او گفت مهمانان خوب بودند و هدیه آوردند. . . و از این قبیل حرف های بی مزه.

3. That's just a lot of blah.
[ترجمه 1] این فقط چرت و پرته
|
[ترجمه امیر] این خیلی چرته
|
[ترجمه گوگل]این فقط خیلی باحاله
[ترجمه ترگمان]این فقط یه جور چرت و پرته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The chili was kind of blah.
[ترجمه گوگل]فلفل دلمه‌ای بود
[ترجمه ترگمان] فلفل تند یه جور چرت و پرت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Oh blah blah blah - I've heard it all before!
[ترجمه گوگل]اوه بلا بله بله - من قبلاً همه چیز را شنیده بودم!
[ترجمه ترگمان]! اوه، چرت و پرته همش رو قبلا شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They said, 'Come in, sit down, blah, blah, blah, sign here'.
[ترجمه گوگل]گفتند: «بیا داخل، بنشین، بل، بل، بل، اینجا امضا کن»
[ترجمه ترگمان] اونا گفتن، بیا تو، بشین، ور، ور، ور، اینجا رو امضا کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Something from that and then she said, blah and blah and blah.
[ترجمه گوگل]چیزی از آن و سپس او گفت: "بله و بله و بلا"
[ترجمه ترگمان]یه چیزی از اون طرف و اون گفت و چرت و پرت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some blah blah blah about a such-and-such that wastes no time in getting to the point.
[ترجمه گوگل]برخی بلاههههننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
[ترجمه ترگمان]یه جور چرت و پرت راجع به فلان - و این جور چیزها برای رسیدن به هدف وقت ندارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I feel really blah today.
[ترجمه گوگل]امروز واقعا احساس بدی دارم
[ترجمه ترگمان] امروز احساس خیلی بدی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The movie was pretty blah.
[ترجمه گوگل]فیلم قشنگی بود
[ترجمه ترگمان] فیلم خیلی پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then again, school uniforms can be pretty blah, right?
[ترجمه گوگل]سپس دوباره، یونیفورم مدرسه می تواند بسیار خوب باشد، درست است؟
[ترجمه ترگمان]پس دوباره پلیس مدرسه میتونه خیلی چرت و پرت باشه، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Vice - President Moses Blah was sworn in as president.
[ترجمه گوگل]معاون رئیس جمهور موسی بلاه به عنوان رئیس جمهور سوگند یاد کرد
[ترجمه ترگمان]معاون رئیس جمهور موسی Blah به عنوان رئیس جمهور سوگند یاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Get to the point. Not just blah blah blah.
[ترجمه گوگل]برو سر اصل مطلب نه فقط بلبله بله
[ترجمه ترگمان]برو سر اصل مطلب نه فقط چرت و پرت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He would say,'The church I belong and blah, blah blah and all that.
[ترجمه گوگل]او می‌گفت: «به کلیسایی تعلق دارم که من تعلق دارم، بلا، بلال‌بله و اینها
[ترجمه ترگمان]می گفت: کلیسایی که من بهش تعلق دارم و غیره و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• boredom, dissatisfaction
you use blah, blah, blah to refer to something that has been said or written without giving the actual words, because you think that they are boring or unimportant; used in informal speech.

پیشنهاد کاربران

حوصله سر بر ( بویژه درمورد نحوه صحبت کردن کسی )
یاوه گفتن، چرت و پرت گفتن

بپرس