• (1)تعریف: an expandable sac or pouch in humans and animals in which gas or liquid, esp. urine, collects.
• (2)تعریف: something resembling this sac, which can be inflated.
• (3)تعریف: in botany, an inflated, hollow sac or float, as is found in certain seaweeds.
جمله های نمونه
1. bladder stone
سنگ مثانه
2. a distended bladder
مثانه ی متورم
3. a football bladder
تویی توپ فوتبال
4. he had a weak bladder and went to the bathroom often
مثانه اش ضعیف بود و مرتب مستراح می رفت.
5. Running on a full bladder is not a good idea.
[ترجمه عارف] دویدن با مثانه پر ایده ی خوبی نیست.
|
[ترجمه به تو چه] دویدن با مثانه پر ( جیش داشتن ) ایده زیاد خوبی نیست
|
[ترجمه گوگل]دویدن روی مثانه پر ایده خوبی نیست [ترجمه ترگمان]دویدن بر روی مثانه تان یک ایده خوب نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A sensitive bladder can make you feel the need to pass water frequently.
[ترجمه گوگل]یک مثانه حساس می تواند باعث شود نیاز به دفع مکرر آب داشته باشید [ترجمه ترگمان]مثانه حساس می تواند باعث شود که شما احساس نیاز به عبور از آب را بکنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. His diseased bladder left him incontinent.
[ترجمه گوگل]مثانه بیمار او را بی اختیار کرد [ترجمه ترگمان]مثانه بیمارش بیشتر بهش شلیک کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The sky, swollen like a black bladder, rumbled and crackled.
[ترجمه گوگل]آسمان که مثل مثانه سیاه متورم شده بود، غرش می کرد و می ترقید [ترجمه ترگمان]آسمان چون مثانه سیاه متورم شده بود، غرشی کرد و صدا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Together the bladder and the nylon layer provided the chief resistance to pressure difference.
[ترجمه گوگل]مثانه و لایه نایلون با هم مقاومت اصلی را در برابر اختلاف فشار ایجاد کردند [ترجمه ترگمان]هم چنین مثانه و هم لایه نایلون مقاومت اصلی را در برابر فشار ناشی از فشار قرار دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Recent evidence suggests, however, that nicotine inhibits gall bladder bile mucin concentration.
[ترجمه گوگل]با این حال، شواهد اخیر نشان می دهد که نیکوتین از غلظت موسین صفرا در کیسه صفرا جلوگیری می کند [ترجمه ترگمان]با این حال، شواهد اخیر حاکی از آن است که نیکوتین از غلظت mucin صفرا جلوگیری می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. With his bladder about ready to burst, Gao Yang could barely stand straight, let alone speak.
[ترجمه گوگل]گائو یانگ در حالی که مثانه اش آماده ترکیدن بود، به سختی می توانست صاف بایستد، چه رسد به صحبت کردن [ترجمه ترگمان]در حالی که bladder آماده منفجر شدن بود، Gao به سختی می توانست صاف بایستد و تنها صحبت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The heart slows, the alimentary canal and the bladder constrict.
[ترجمه گوگل]قلب کند می شود، مجرای گوارشی و مثانه منقبض می شود [ترجمه ترگمان]ضربان قلب کم می شود، دستگاه گوارش و مثانه به هم فشرده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Lithotripsy of a densely calcified gall bladder stone has been described in a case report.
[ترجمه گوگل]سنگ شکنی سنگ کیسه صفرا کلسیفیه متراکم در گزارش موردی شرح داده شده است [ترجمه ترگمان]lithotripsy از سنگ مثانه متراکم در یک گزارش موردی توضیح داده شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He often inserted the catheter into his bladder with force, causing pain.
[ترجمه گوگل]او اغلب کاتتر را با فشار وارد مثانه می کرد و باعث درد می شد [ترجمه ترگمان]او اغلب the را با زور وارد مثانه وارد می کرد و باعث درد می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[بهداشت] پیشابدان - مثانه [پلیمر] کیسه پخت تایر(کیسه تحت فشار برای شکل دادن به تایر در حین پخت)
انگلیسی به انگلیسی
• sac in the body that holds urine (anatomy) your bladder is the part of your body where urine is held until it leaves your body.
پیشنهاد کاربران
بیت البول
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : bladder ✅ تلفظ واژه: BLAD - er ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: کیسه، مثانه ✅ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : cyst/o