blackguard

/ˈblæɡɑːrd//ˈblæɡɑːd/

معنی: ولگرد، بددهنی کردن
معانی دیگر: آدم بددهن، رذل، لات، ارقه، ناکس، بدذات، (در اصل) دون ترین نوکران خانه که کارشان توجه از دیگ ها و ظروف سیاه بود، هرزه، بداخلاق، بددهن، ادم هرزه، فحاشی کردن به

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an unprincipled, dishonest person; scoundrel.
مترادف: knave, miscreant, reprobate, rogue, scoundrel, villain
مشابه: bastard, cad, creep, cur, dastard, devil, heel, louse, rascal, rat, scamp, wretch
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: blackguards, blackguarding, blackguarded
مشتقات: blackguardly (adj.), blackguardly (adv.)
• : تعریف: to speak to or about abusively; revile.
مترادف: abuse, berate, revile
مشابه: assail, attack, defame, denigrate, denounce, disparage, malign, vilify, vituperate

جمله های نمونه

1. her former husband was a blackguard
شوهر سابقش آدم رذلی بود.

2. The mischievous boys blackguarded about the school.
[ترجمه گوگل]پسرهای شیطون در مدرسه محافظ سیاه می کردند
[ترجمه ترگمان]بچه های شرور در مدرسه پرسه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They blackguarded the Black Hand.
[ترجمه گوگل]دست سیاه را سیاه کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها بازوی سیاه را گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. McQuaid was a drunken blackguard who was with me in the war.
[ترجمه گوگل]مک‌کوید یک گارد سیاه مست بود که در جنگ با من بود
[ترجمه ترگمان]McQuaid یک آدم رذلی بود که در جنگ با من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But the blackguard was just as tireless.
[ترجمه گوگل]اما گارد سیاه به همان اندازه خستگی ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]اما آن مردک رذل به همان اندازه خستگی ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That monster of a mayor, that old blackguard of a mayor, is the cause of all.
[ترجمه گوگل]آن هیولای یک شهردار، آن گارد سیاه قدیمی یک شهردار، علت همه چیز است
[ترجمه ترگمان]این غول یک شهردار، آن مردک پست شهردار، علت همه این ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was one part blackguard, people said, and three parts buffoon.
[ترجمه گوگل]به گفته مردم، او یک قسمت گارد سیاه بود و سه قسمت هم یک حشره بود
[ترجمه ترگمان]مردم می گفتند: او یک آدم رذلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Now you understand how it is that that blackguard of a mayor caused all the mischief.
[ترجمه گوگل]حالا فهمیدید چطور آن گارد سیاه یک شهردار باعث این همه شیطنت شد
[ترجمه ترگمان]حالا تو درک می کنی که این شهردار بد ذات این همه شرارت را مرتکب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She is an old blackguard of a woman.
[ترجمه گوگل]او محافظ سیاه پیر یک زن است
[ترجمه ترگمان]او یک پیرزن رذل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That blackguard gave the police officer who arrested him a black look.
[ترجمه گوگل]آن گارد سیاه به افسر پلیسی که او را دستگیر کرده بود نگاه سیاهی انداخت
[ترجمه ترگمان]این مرد رذل پلیس را به پلیس داد و نگاه black به او انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This letter will only make them think me a blackguard one.
[ترجمه گوگل]این نامه فقط باعث می شود که آنها فکر کنند من یک سیاهپوست هستم
[ترجمه ترگمان]این نامه فقط باعث می شود که فکر کنند من آدم رذلی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This was for my friend's colleague working in card centre who had met this kind ↓ of blackguard.
[ترجمه گوگل]این برای همکار دوستم بود که در مرکز کارت کار می کرد و با این نوع ↓ گارد سیاه آشنا شده بود
[ترجمه ترگمان]این برای هم کار دوستم بود که در مرکز کارت کار می کرد که با این نوع of آشنا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These prejudices are rooted in the idea that every tramp ipso facto, is a blackguard.
[ترجمه گوگل]این پیش داوری ها ریشه در این ایده دارند که هر ولگردی به صورت واقعی یک گارد سیاه است
[ترجمه ترگمان]این خرافات بر این عقیده استوار است که هر ولگرد که در نتیجه عمل خود را ثابت می کند، بی شرف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And here was I back again, a wandering, hunted blackguard, on the wrong side of Forth.
[ترجمه گوگل]و اینجا دوباره برگشتم، یک سیاه‌گارد سرگردان و شکار شده، در سمت اشتباه فورت
[ترجمه ترگمان]و من دوباره به عقب برگشتم، سرگردان و سرگردان در طرف دیگر پیش پیش رو به راه افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ولگرد (اسم)
stray, loafer, blackguard, tramp, vagabond, hooligan, rambler, gangrene, footer, straggler, larrikin, roamer, runner, prowler, swinger

بددهنی کردن (فعل)
blackguard

انگلیسی به انگلیسی

• villain, evil person
if you describe someone as a blackguard, you mean that they are wicked and dishonourable; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

a person, usually a man, who is not honest or fair and has no moral principles
فردی ( معمولاً یک مرد ) که صادق یا منصف نیست و اصول اخلاقی ندارد.
Its main object is to prevent blackguards from using dynamite or noxious substances for the destruction of fish.
...
[مشاهده متن کامل]

They may not perhaps know that the man to whom she is unhappily engaged is a blackguard and a scoundrel.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/blackguard

بپرس