1. the magazine comes out biweekly
مجله دو هفته یک بار بیرون می آید.
2. He used to see them at the biweekly meetings.
[ترجمه گوگل]در جلسات دوهفته ای آنها را می دید
[ترجمه ترگمان]او آن ها را در جلسات دو هفته ای می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Students meet biweekly to discuss their experiences.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان هر دو هفته یکبار گرد هم می آیند تا در مورد تجربیات خود بحث کنند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان هر دو هفته ای یکبار با یکدیگر ملاقات می کنند تا درباره تجارب خود بحث و تبادل نظر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The Advocate, based in Los Angeles, is a biweekly news magazine covering stories of particular interest to homosexuals.
[ترجمه گوگل]The Advocate، مستقر در لس آنجلس، یک مجله خبری دو هفتهای است که داستانهایی را پوشش میدهد که مورد علاقه خاص همجنسگرایان است
[ترجمه ترگمان]روزنامه ادووکیت تایمز که در لس آنجلس قرار دارد یک مجله خبری دو هفته ای است که داستان هایی از علاقه خاص به همجنس گرایان را پوشش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. There are biweekly problem sets . These homework assignments constitute 40 % of the course grade.
[ترجمه گوگل]مجموعه مشکلات دوهفته ای وجود دارد این تکالیف 40 درصد از نمره درس را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]یک مشکل دو هفته ای وجود دارد این تکالیف تکالیف، ۴۰ % از کلاس درس را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She asked him to contribute a biweekly article on European affairs.
[ترجمه گوگل]او از او خواست که مقاله ای دوهفته ای در مورد امور اروپا ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]از او خواست که در یک مقاله دو هفته ای در امور اروپا شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Transmitted direct deposit pay biweekly federal and state taxes.
[ترجمه گوگل]سپرده مستقیم انتقالی هر دو هفته مالیات فدرال و ایالتی را پرداخت می کند
[ترجمه ترگمان]سپرده مستقیم دو هفته ای مالیات فدرال و ایالتی را پرداخت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A biweekly mode in the equatorial Indian Ocean.
[ترجمه گوگل]حالت دوهفتهای در اقیانوس هند استوایی
[ترجمه ترگمان]یک حالت دو هفته ای در اقیانوس استوایی هند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Biweekly knowledge meeting would be held and all scientists and managers attend to share experiences.
[ترجمه گوگل]نشست دانش هر دو هفته برگزار می شود و تمام دانشمندان و مدیران برای تبادل تجربیات شرکت می کنند
[ترجمه ترگمان]جلسه دانش Biweekly برگزار خواهد شد و همه دانشمندان و مدیران شرکت می کنند تا تجارب خود را به اشتراک بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The group meets on a regular basis, usually weekly or biweekly.
[ترجمه گوگل]این گروه به طور منظم، معمولاً هر هفته یا دو هفته یکبار تشکیل جلسه می دهد
[ترجمه ترگمان]این گروه به صورت منظم و معمولا هفتگی یا دو هفته ای تشکیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The patient was followed semi - weekly with biophysical profiles, and biweekly for growth scans.
[ترجمه گوگل]بیمار به صورت نیمه هفتگی با مشخصات بیوفیزیکال و هر دو هفته یکبار برای اسکن رشد پیگیری شد
[ترجمه ترگمان]بیمار به همراه پروفایل های بیوفیزیکی به طور نیمه هفتگی و دو هفته ای برای scans رشد دنبال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. With parking revenue in excess of $ 1 million a year, its streets receive biweekly steam - cleaning.
[ترجمه گوگل]با درآمد پارکینگ بیش از 1 میلیون دلار در سال، خیابانهای آن هر دو هفته یکبار بخار تمیز میشوند
[ترجمه ترگمان]با استفاده از پارکینگ بیش از ۱ میلیون دلار در سال، خیابان های آن دو هفته ای تمیز کننده بخار دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The U. S. Embassy in Beijing has also asked her to write a biweekly blog.
[ترجمه گوگل]سفارت ایالات متحده در پکن نیز از او خواسته است که هر هفته یک وبلاگ بنویسد
[ترجمه ترگمان]U اس سفارت پکن نیز از او خواسته است تا یک وبلاگ دو هفته ای بنویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید