معنی: نوعی تاجریزی، نوعی سیب تلخ، تلخ و شیرین، شیرین و تلخمعانی دیگر: بیترز (مشروب الکلی دارای ادویه و گیاهان و ریشه های تلخ که به عنوان آشامیدنی و دارو مصرف دارد)، (مجازی) خوشایند و ناخوشایند، شاد و غمناک، (گیاه شناسی) تاجریزی سنجدی (celastrus scandens از خانواده ی staff-tree)، گیاه بالارو اروپایی (solanum dulcamara از خانواده ی nightshade)، تل وشیرین، شیرین وتل، نوعی سیب تل، تل وشیرین، اول شیرین وبعدتل، یکجورتاجریزی
• (1)تعریف: a climbing, woody vine found in North America, bearing orange fruit that splits open when ripe to expose red-coated seeds.
• (2)تعریف: a climbing vine found in Eurasia, bearing purple flowers and poisonous reddish orange berries.
• (3)تعریف: sweetness mixed with or followed by bitterness, or pleasure mingled with pain.
صفت ( adjective )
• (1)تعریف: tasting sweet and bitter at the same time or successively.
• (2)تعریف: both pleasurable and painful.
- a bittersweet romance
[ترجمه گوگل] یک عاشقانه تلخ و شیرین [ترجمه ترگمان] احساسی شیرین و شیرین [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the bittersweet memories of my youth
خاطرات تلخ و شیرین جوانی من
2. For Groningen coach Hans Westerhof defeat was bittersweet.
[ترجمه گوگل]برای هانس وسترهوف، مربی گرونینگن، شکست تلخ و شیرین بود [ترجمه ترگمان]برای مربی Groningen، هانس Westerhof شکست تلخ و شیرین بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He takes his time, writing a bittersweet piece that encourages the ex-soldier to stop blaming himself for what happened.
[ترجمه گوگل]او وقت خود را صرف می کند و یک قطعه تلخ و شیرین می نویسد که سرباز سابق را تشویق می کند تا از سرزنش خود برای آنچه اتفاق افتاده دست بردارد [ترجمه ترگمان]او زمان خود را صرف می کند، و قطعه ای تلخ و شیرین را می نویسد که سرباز سابق را تشویق می کند تا خود را به خاطر اتفاقی که افتاده است سرزنش کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Infected bittersweet, a weed found along river banks, has been picked up bordering the River Ouse.
[ترجمه گوگل]تلخ و شیرین آلوده، علف هرزی که در امتداد سواحل رودخانه یافت می شود، در حاشیه رودخانه اوس جمع آوری شده است [ترجمه ترگمان]bittersweet، که یک علف هرز در امتداد ساحل رودخانه یافت می شود، در مرز رودخانه Ouse یافت شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. All his life it would loom bittersweet in memory.
[ترجمه گوگل]تمام عمرش در خاطره ها تلخ و شیرین می ماند [ترجمه ترگمان]زندگی او در خاطره شیرین و شیرین خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He follows Cohen's bittersweet romanticism with a solid dose of Sonic Youth.
[ترجمه گوگل]او رمانتیسم تلخ و شیرین کوهن را با دوز محکمی از جوانان صوتی دنبال می کند [ترجمه ترگمان]او همان romanticism شیرین و شیرین را با دز جامد جوانی صوتی دنبال می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. And with the show ending, it's bittersweet - sad, but fantastic they're ending on a high note.
[ترجمه گوگل]و با پایان نمایش، تلخ است - غم انگیز، اما فوق العاده است که آنها با صدای بلند به پایان می رسند [ترجمه ترگمان]و با پایان نمایش، تلخ و شیرین است، اما فوق العاده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Along the way she tells a poignant, bittersweet story.
[ترجمه امیرعلی] او در طول مسیر ( امتداد ) داستانی تلخ و شیرین تعریف می کند
|
[ترجمه گوگل]او در طول مسیر داستانی تلخ و تلخ را تعریف می کند [ترجمه ترگمان]در طول راه، این داستان تلخ و تلخ را برای او تعریف می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Fado is a bittersweet style music filled with longing and yearning.
[ترجمه گوگل]فادو یک موسیقی سبک تلخ و شیرین است که سرشار از حسرت و اشتیاق است [ترجمه ترگمان]fado یک سبک ادبی تلخ و شیرین است که سرشار از اشتیاق و اشتیاق است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. But some of those bittersweet gifts have now been given a new purpose, as part of an award-winning exhibition called the Museum of Broken Relationships.
[ترجمه گوگل]اما برخی از آن هدایای تلخ و شیرین اکنون به عنوان بخشی از یک نمایشگاه برنده جایزه به نام موزه روابط شکسته هدف جدیدی داده شده اند [ترجمه ترگمان]اما برخی از این هدایای تلخ و شیرین در حال حاضر به عنوان بخشی از نمایشگاه برنده جایزه به نام موزه روابط شکسته ارائه شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. From one room wafts the bittersweet smell of chocolate being gently heated and stirred by chocolatiers.
[ترجمه گوگل]از یک اتاق بوی تلخ و شیرین شکلاتی که به آرامی توسط شکلات سازها گرم می شود و بهم می خورد [ترجمه ترگمان]از یک اتاق بوی تلخ و شیرین شکلات را که به آرامی گرم شده و با chocolatiers تکان می خورد در هوا شناور می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In her memoir, the actress wrote about the bittersweet memories of her first love.
[ترجمه گوگل]این بازیگر زن در خاطرات خود از خاطرات تلخ و شیرین عشق اولش نوشته است [ترجمه ترگمان]در خاطراتش، این هنرپیشه در مورد خاطرات شیرین و شیرین عشق اول او نوشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. And so their tale is a bittersweet ballad of love and hate.
[ترجمه گوگل]و بنابراین داستان آنها یک تصنیف تلخ و شیرین از عشق و نفرت است [ترجمه ترگمان]و بنابراین داستان آن ها یک شعر شیرین و شیرین از عشق و نفرت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. We ate handfuls of bittersweet chocolate chips and licked peanut butter off spoons.
[ترجمه گوگل]مشتی شکلات چیپسی تلخ و شیرین خوردیم و کره بادام زمینی را از قاشق لیسیدیم [ترجمه ترگمان]ما چند مشت شکلات شیرین و شیرینی خوردیم و کره بادام زمینی را با قاشق لیس زدیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. But Choi is fittingly philosophical about the often bittersweet reality of the Korean - American dream.
[ترجمه گوگل]اما چوی در مورد واقعیت اغلب تلخ و شیرین رویای کره ای-آمریکایی کاملاً فلسفی است [ترجمه ترگمان]اما چوئی با واقعیت تلخ و تلخ رویای کره ای - آمریکایی وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
نوعی تاجریزی (اسم)
bittersweet
نوعی سیب تلخ (اسم)
bittersweet
تلخ و شیرین (صفت)
bittersweet
شیرین و تلخ (صفت)
bittersweet
انگلیسی به انگلیسی
• both bitter and sweet to the taste; both pleasant and painful something that is both pleasant and painful; type of plant something that tastes or smells bitter-sweet seems both bitter and sweet at the same time. an experience or a memory that is bitter-sweet has both happy and sad qualities or features.
پیشنهاد کاربران
Bittersweet refers to a feeling that combines both happiness and sadness. It is often used to describe a situation or experience that brings both positive and negative emotions. احساسی که هم شادی و هم غم را با هم ترکیب می کند. ... [مشاهده متن کامل]
اغلب برای توصیف موقعیت یا تجربه ای استفاده می شود که هم احساسات مثبت و هم منفی را به همراه دارد. مثال؛ It was bittersweet to graduate from college because I was excited for the future but sad to leave my friends. A person might say, “Saying goodbye to my childhood home was bittersweet because I have so many memories there. ” Another example could be, “Winning the championship was bittersweet because it marked the end of my high school sports career. ”
( تلخ و شیرین ) خوشحالی ای که با درد و اندوه ترکیب شده باشه Pleasant but mixed with sadness
اهنگ Beauty and the beast Bittersweet and strange Finding you can change Learning you were wrong