🔸 معادل فارسی: 
هویت تکه تکه / هویت وصله پینه ای / هویت چندپاره
در زبان محاوره ای:
یه مشت تیکه تیکه از خود بودن، هویتی که از این ور اون ور جمع شده، هویت جورواجور
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( روان شناختی – فردی ) :
هویتی که از قطعات پراکنده ی تجربه، حافظه، زبان، یا فرهنگ ساخته شده؛ نه یکپارچه، بلکه چندپاره و در حال شکل گیری
مثال:
She grew up between cultures, always carrying a **bits - and - pieces identity**.  
بین فرهنگ ها بزرگ شد، همیشه یه هویت تکه تکه با خودش داشت.
2. ( فرهنگی – مهاجرتی ) :
در زمینه ی مهاجرت یا زندگی در جوامع چندفرهنگی، برای توصیف هویتی که از عناصر مختلف فرهنگی، زبانی، و اجتماعی دوخته شده
مثال:
Diaspora often leads to a **bits - and - pieces identity**, stitched from memory and survival.  
پراکندگی فرهنگی معمولاً منجر به هویتی وصله پینه ای می شه—دوخته شده از خاطره و بقا.
3. ( دراماتیک – روایی ) :
در داستان نویسی یا روایت های شخصی، برای توصیف شخصیت هایی که در تلاش برای جمع کردن خود از تکه پاره های گذشته هستن
مثال:
He’s not whole—he’s a **bits - and - pieces identity**, shaped by trauma and silence.  
اون کامل نیست—یه هویت تکه تکه ست، شکل گرفته از زخم و سکوت.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
fragmented identity – patchwork self – hybrid identity – scattered self – mosaic identity 
هویت تکه تکه / هویت وصله پینه ای / هویت چندپاره
در زبان محاوره ای:
یه مشت تیکه تیکه از خود بودن، هویتی که از این ور اون ور جمع شده، هویت جورواجور
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( روان شناختی – فردی ) :
هویتی که از قطعات پراکنده ی تجربه، حافظه، زبان، یا فرهنگ ساخته شده؛ نه یکپارچه، بلکه چندپاره و در حال شکل گیری
مثال:
بین فرهنگ ها بزرگ شد، همیشه یه هویت تکه تکه با خودش داشت.
2. ( فرهنگی – مهاجرتی ) :
در زمینه ی مهاجرت یا زندگی در جوامع چندفرهنگی، برای توصیف هویتی که از عناصر مختلف فرهنگی، زبانی، و اجتماعی دوخته شده
مثال:
پراکندگی فرهنگی معمولاً منجر به هویتی وصله پینه ای می شه—دوخته شده از خاطره و بقا.
3. ( دراماتیک – روایی ) :
در داستان نویسی یا روایت های شخصی، برای توصیف شخصیت هایی که در تلاش برای جمع کردن خود از تکه پاره های گذشته هستن
مثال:
اون کامل نیست—یه هویت تکه تکه ست، شکل گرفته از زخم و سکوت.
________________________________________
🔸 مترادف ها: