برای نشون دادن اینکه یه کاری خیلی سریع و راحت و پشت سر هم انجام شده، انگار با سه تا حرکت ساده - Interjection / Adverbial phrase
You put the flour in add the eggs mix it bish bash bosh the cake is ready
... [مشاهده متن کامل]
برای گفتن اینکه یه کاری خیلی ساده ست و به آسونی انجام میشه، یه جورایی مثل آب خوردن - Interjection / Adverbial phrase
He fixed the computer bish bash bosh it was working again in minutes
... [مشاهده متن کامل]
برای گفتن اینکه یه کاری خیلی ساده ست و به آسونی انجام میشه، یه جورایی مثل آب خوردن - Interjection / Adverbial phrase
/bɪʃ b�ʃ bɒʃ/
مترادف؛ Done and dusted, Job done, Quick fix, No fuss, Easy peasy
مثال؛
Bish bash bosh, and the project was completed ahead of schedule!
He fixed the issue in no time—bish bash bosh, all sorted.
... [مشاهده متن کامل]
The chef prepared the meal in minutes—bish bash bosh, dinner was ready.
ریشه تاریخی: این اصطلاح در دهه ۱۹۸۰ محبوب شد، تا حدی به دلیل استفاده کمدین بریتانیایی هری انفیلد در شخصیت Loadsamoney
مترادف؛ Done and dusted, Job done, Quick fix, No fuss, Easy peasy
مثال؛
... [مشاهده متن کامل]
ریشه تاریخی: این اصطلاح در دهه ۱۹۸۰ محبوب شد، تا حدی به دلیل استفاده کمدین بریتانیایی هری انفیلد در شخصیت Loadsamoney
سریع و راحت
سه سوته
سه سوته
گاهی به طعنه به معنای به همین خیال باش است
در اصل به معنای انجام همه چیز طبق روال و به طور دقیق است
در اصل به معنای انجام همه چیز طبق روال و به طور دقیق است