biscuit

/ˈbɪskət//ˈbɪskɪt/

معنی: بیسکویت، کلوچه خشک
معانی دیگر: نان شیرینی خشک، کلوچه ی دوآتشه، قهوه ای کم رنگ، ظرف سفالین بی لعاب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: biscuit, biscuits
(1) تعریف: an unsweetened bread in the shape of a small cake, made with a generous amount of shortening and leavened with baking powder or baking soda instead of yeast.

- These biscuits are delicious with sausage gravy.
[ترجمه گوگل] این بیسکویت ها با سس سوسیس خوشمزه هستند
[ترجمه ترگمان] این بیسکوئیت با سس sausage خوش مزه ست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (chiefly British) a small, thin, crisp, sweet cake baked from stiff dough.
مشابه: cookie

(3) تعریف: clay or porcelain that has been fired but not glazed. (See bisque

(4) تعریف: (chiefly British) a small, thin, crisp, plain or savory cake; cracker.

- cheese and biscuits
[ترجمه گوگل] پنیر و بیسکویت
[ترجمه ترگمان] پنیر و بیسکوییت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. take the biscuit
(انگلیس - عامیانه) کار بد یا مایوس کننده کردن

2. She dunked a biscuit in her tea.
[ترجمه گوگل]او یک بیسکویت در چایش ریخت
[ترجمه ترگمان]یک بیسکوییت توی چایش ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Would you like some cake or biscuit?
[ترجمه گوگل]کیک یا بیسکویت میل دارید؟
[ترجمه ترگمان]کیک یا بیسکوئیت دوست داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Jill dunked her ginger biscuit in her tea.
[ترجمه گوگل]جیل بیسکویت زنجبیلی خود را در چایش فرو کرد
[ترجمه ترگمان]جیل بیسکوییت زنجبیلی در چایش ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He started to nibble his biscuit.
[ترجمه گوگل]شروع کرد به خوردن بیسکویتش
[ترجمه ترگمان]شروع کرد به جویدن بیسکویت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He brushed the biscuit crumbs from his jacket.
[ترجمه گوگل]خرده های بیسکویت را از ژاکتش پاک کرد
[ترجمه ترگمان]خرده های بیسکوییت را از کتش درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You greedy pig! You're not having another chocolate biscuit!
[ترجمه گوگل]ای خوک حریص! شما یک بیسکویت شکلاتی دیگر نمی خورید!
[ترجمه ترگمان]! ای خوک حریص تو یک بیسکوییت شکلاتی دیگر نمی خوری!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'll have a biscuit to keep me going until dinner time.
[ترجمه گوگل]من یک بیسکویت خواهم داشت تا من را تا وقت شام نگه دارد
[ترجمه ترگمان]یک تکه نان دارم که تا شام پیش من می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I took a nibble from the biscuit.
[ترجمه گوگل]از بیسکویت لقمه ای برداشتم
[ترجمه ترگمان]یک تکه بیسکویت برداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The biscuit eats crisp.
[ترجمه گوگل]بیسکویت ترد می خورد
[ترجمه ترگمان]بیسکویت برشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The cake has a biscuit base .
[ترجمه گوگل]کیک پایه بیسکویتی دارد
[ترجمه ترگمان]کیک یک پایه بیسکویت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mr. Smith takes the biscuit as a story teller.
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت بیسکویت را به عنوان قصه گو می گیرد
[ترجمه ترگمان]اقای اسمیت بیسکوییت را به عنوان یک گوینده داستان می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You can have another biscuit if you ask nicely.
[ترجمه گوگل]اگر خوب بخواهید می توانید یک بیسکویت دیگر بخورید
[ترجمه ترگمان]اگر خوب بخواهی می توانی یک بیسکوییت دیگر بخوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He broke the biscuit in half and handed one piece to me.
[ترجمه گوگل]بیسکویت را از وسط شکست و یک تکه را به من داد
[ترجمه ترگمان]بیسکوییت را نصف کرد و یک تکه به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He nibbled the biscuit cautiously.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط بیسکویت را خورد
[ترجمه ترگمان]با احتیاط بیسکوییت را به دندان گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیسکویت (اسم)
cookie, biscuit, scone, cooky

کلوچه خشک (اسم)
biscuit

انگلیسی به انگلیسی

• kind of bread; bread that comes in small flat cakes; cookie (british)
a biscuit is a small, flat cake that is crisp and usually sweet.

پیشنهاد کاربران

Biscuit is a slang term used to refer to a handgun. The term “biscuit” is often used in urban settings and may imply that the gun is small or easy to carry.
اصطلاح عامیانه
تفنگ دستی.
اصطلاح "biscuit" اغلب در محیط های شهری استفاده و ممکن است به این معنی باشد که اسلحه کوچک است یا حمل آن آسان است.
...
[مشاهده متن کامل]

***************************************************************************************************
مثال؛
He tucked a biscuit into his waistband before leaving the house.
In a discussion about concealed carry, one might say, “A biscuit is a popular choice for self - defense. ”
A gun owner might mention, “I keep a biscuit in my glove compartment for emergencies. ”

cookie vs biscuit
🍪cookies
کوکی ها نرم تر، سنگین تر و پر تر هستن. شکر بیشتری دارن و چاق کننده می باشند.
در حالیکه
🍪biscuit
بیسکوییت ها سفت تر، سبک و ترد تر هستند. کم شکر و گاها رژیمی هستند.
biscuit
biscuit ( سرامیک )
واژه مصوب: بیسکویت
تعریف: بدنه ای که پخت شده ولی لعاب داده نشده است
واژه biscuit به معنای بیسکویت
واژه biscuit به معنای بیسکویت به نوعی شیرینی گفته می شود که از آردگندم، شکر و روغن تهیه می شود. واژه biscuit تنها در انگلیسی بریتانیایی کاربرد دارد و در انگلیسی آمریکایی به جای آن از واژه cookie استفاده می شود.
منبع: سایت بیاموز
این کلمه عجیب اما با مزه است.
دلیل اینکه به به آن Bisciut می گویند این است که این کلمه در واقع این استBis ciut
در زبان لاتین bis به دوبار است یعنی این ماده غذایی چون دوبار پخته می شود به آن biscuit می گویند

بپرس