1. take the biscuit
(انگلیس - عامیانه) کار بد یا مایوس کننده کردن
2. She dunked a biscuit in her tea.
3. Would you like some cake or biscuit?
4. Jill dunked her ginger biscuit in her tea.
 [ترجمه گوگل]جیل بیسکویت زنجبیلی خود را در چایش فرو کرد 
[ترجمه ترگمان]جیل بیسکوییت زنجبیلی در چایش ریخت 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
5. He started to nibble his biscuit.
6. He brushed the biscuit crumbs from his jacket.
 [ترجمه گوگل]خرده های بیسکویت را از ژاکتش پاک کرد 
[ترجمه ترگمان]خرده های بیسکوییت را از کتش درآورد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
7. You greedy pig! You're not having another chocolate biscuit!
 [ترجمه گوگل]ای خوک حریص! شما یک بیسکویت شکلاتی دیگر نمی خورید! 
[ترجمه ترگمان]! ای خوک حریص تو یک بیسکوییت شکلاتی دیگر نمی خوری! 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
8. I'll have a biscuit to keep me going until dinner time.
 [ترجمه گوگل]من یک بیسکویت خواهم داشت تا من را تا وقت شام نگه دارد 
[ترجمه ترگمان]یک تکه نان دارم که تا شام پیش من می ماند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
9. I took a nibble from the biscuit.
10. The biscuit eats crisp.
11. The cake has a biscuit base .
12. Mr. Smith takes the biscuit as a story teller.
 [ترجمه گوگل]آقای اسمیت بیسکویت را به عنوان قصه گو می گیرد 
[ترجمه ترگمان]اقای اسمیت بیسکوییت را به عنوان یک گوینده داستان می گیرد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
13. You can have another biscuit if you ask nicely.
 [ترجمه گوگل]اگر خوب بخواهید می توانید یک بیسکویت دیگر بخورید 
[ترجمه ترگمان]اگر خوب بخواهی می توانی یک بیسکوییت دیگر بخوری 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
14. He broke the biscuit in half and handed one piece to me.
 [ترجمه گوگل]بیسکویت را از وسط شکست و یک تکه را به من داد 
[ترجمه ترگمان]بیسکوییت را نصف کرد و یک تکه به من داد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
15. He nibbled the biscuit cautiously.
 [ترجمه گوگل]او با احتیاط بیسکویت را خورد 
[ترجمه ترگمان]با احتیاط بیسکوییت را به دندان گرفت 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید