• (2)تعریف: in golf, a score of one stroke under par for a hole.
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: birdies, birdieing, birdied
• : تعریف: in golf, to score one stroke under par on (a hole).
جمله های نمونه
1. She sealed victory with a birdie at the final hole.
[ترجمه گوگل]او پیروزی را با یک مرغک در سوراخ نهایی مهر و موم کرد [ترجمه ترگمان]او پیروزی را با یک پرنده در آخرین حفره بسته کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Like Birdie Walker, I survived, but that's another story.
[ترجمه فریدون] من هم مثل بردی واکر جان سالم به در بردم، اما این تو بمیری ان تو بمیری نیست.
|
[ترجمه گوگل]من هم مانند بردی واکر جان سالم به در بردم، اما این داستان دیگری است [ترجمه ترگمان]مثل بردی واکر، من نجات پیدا کردم، اما این یه داستان دیگه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He made his birdie and he made his cut, right on the button.
[ترجمه گوگل]او مرغک خود را درست کرد و برش خود را درست روی دکمه انجام داد [ترجمه ترگمان]اون birdie رو درست کرده و اون رو درست روی دکمه انجام داده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Love made the 20-foot birdie putt from the fringe.
[ترجمه گوگل]عشق توپ پرنده 20 فوتی را از حاشیه ساخت [ترجمه ترگمان]عشق ۲۰ متری از حاشیه رو سوراخ کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It started that great birdie run by Lee.
[ترجمه گوگل]شروع آن پرنده بزرگی بود که توسط لی اداره می شد [ترجمه ترگمان] اون پرنده بزرگ توسط \"لی\" شروع شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. There, Leonard recorded a birdie and Mickelson had a 3-putt bogey.
[ترجمه گوگل]در آنجا، لئونارد یک پرنده را ضبط کرد و میکلسون یک بوگی 3 پرتاب داشت [ترجمه ترگمان] اونجا، \"لئونارد\" یه پرنده رو ضبط کرده بود و \"mickelson\" اون شیطان رو سوراخ کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. That was his fifth successive birdie.
[ترجمه گوگل]این پنجمین پرنده متوالی او بود [ترجمه ترگمان]این پنجمین ضربه متوالی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Do you think he smiled after the birdie?
[ترجمه گوگل]فکر می کنی بعد از پرنده لبخند زد؟ [ترجمه ترگمان]فکر می کنی بعد از اون پرنده لبخند زد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A birdie is rare indeed at Aldeburgh where there is virtually no margin for error, especially if the wind blows.
[ترجمه گوگل]یک پرنده در واقع در آلدبورگ که در آن تقریباً هیچ حاشیه ای برای خطا وجود ندارد، به خصوص اگر باد می وزد، نادر است [ترجمه ترگمان]A در واقع در Aldeburgh بندرت رخ می دهد که هیچ حاشیه ای برای خطا وجود ندارد، به خصوص اگر باد می وزد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He made a 10-foot birdie put to close to within one.
[ترجمه گوگل]او یک پرنده 10 فوتی ساخت که نزدیک به یک پا بود [ترجمه ترگمان] اون یه پرنده ۱۰ سانتی رو مجبور کرد که به یکی نزدیک بشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Six years ago, Dexter and Birdie Yager had succeeded in their business beyond their wildest dreams.
[ترجمه گوگل]شش سال پیش، دکستر و بردی یاگر در تجارت خود فراتر از رویاهای وحشیانه خود موفق شدند [ترجمه ترگمان]شش سال پیش، دکستر و Birdie Yager در کسب وکار خود فراتر از wildest رویاهای خود موفق شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He made birdie to open up a four-shot lead I looked at him and winked.
[ترجمه گوگل]او پرنده ای کرد تا یک لید چهار تیر باز کند، به او نگاه کردم و چشمکی زدم [ترجمه ترگمان]اون پرنده رو مجبور کرد که یه سرنخ ۴ نفره رو باز کنه من بهش نگاه کردم و چشمک زدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The only birdie putt he had of any distance was at No. where he holed a 15-foot shot.
[ترجمه گوگل]تنها توپ پرنده ای که او از هر فاصله داشت، در شماره بود، جایی که او یک شوت 15 فوتی داشت [ترجمه ترگمان]تنها چیزی که از فاصله دور ضربه می زد، در نه بود که او یک تیر ۱۵ متری را سوراخ کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I made the putt for a birdie, the longest putt I had made in two weeks of golf.
[ترجمه گوگل]من توپ را برای یک پرنده درست کردم، طولانی ترین توپی که در دو هفته گلف ساخته بودم [ترجمه ترگمان]ضربه putt را برای یک ضربه درست کردم، the putt که در دو هفته گلف انجام داده بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I think he'd tried to make a certain birdie but he'd really come unstuck.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او سعی کرده بود یک مرغک خاص بسازد اما واقعاً گیر نکرد [ترجمه ترگمان]من فکر می کنم او سعی کرده بود که یک پرنده خاص درست کند، اما جدا از آن بیرون امده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مرغک (اسم)
chicken, birdie, gusset, chuck, little bird, mandrel, mandril
تخصصی
[برق و الکترونیک] سوت مرغی صدای سوت بلندی که گاهی اوقات هنگام تنظیم گیرنده ی رادیویی شنیده می شود . علت آن ضربان ایجاد شده بین دو بسامد حامل با اختلاف تقریباً 10 کیلو متر هرتز است .
انگلیسی به انگلیسی
• little bird; shuttlecock; golf score children use the word birdie to refer to a bird. if you get a birdie in golf, you get the ball into a hole in one stroke fewer than the number that it is thought a good golfer should take.
پیشنهاد کاربران
جوجو
birdie 2 ( n ) ( also shuttlecock ) =the object that players hit backward and forward in the game of badminton
birdie 1 ( n ) ( bərdi ) =a child's word for a little bird