biracial

/baɪˈreɪʃəl//baɪˈreɪʃəl/

معنی: دونژادی
معانی دیگر: وابسته به دو نژاد (معمولا سفید و سیاه)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: biracialism (n.)
• : تعریف: composed of or representing two races, such as black and white.

- a biracial commission on public housing
[ترجمه گوگل] کمیسیون دو نژادی در مورد مسکن عمومی
[ترجمه ترگمان] یک کمیسیون دو نژادی در زمینه مسکن عمومی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. attempts to improve biracial relations
کوشش برای بهبود روابط بین دو نژاد

2. It’s hard to explain to a biracial child in 20
[ترجمه گوگل]توضیح دادن به یک کودک دو نژادی در 20 سالگی سخت است
[ترجمه ترگمان]توضیح دادن یک کودک دو نژادی در ۲۰ سال دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I got a black wife and three biracial children, so I feel I have a right to use that word.
[ترجمه گوگل]من یک همسر سیاه پوست و سه فرزند دو نژادی دارم، بنابراین احساس می کنم حق دارم از این کلمه استفاده کنم
[ترجمه ترگمان]من یک زن سیاه پوست و سه بچه دورگه دارم، بنابراین احساس می کنم حق دارم از آن کلمه استفاده کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Senator Barack Obama has proved to be a biracial icon who can mobilize blacks and whites alike.
[ترجمه گوگل]سناتور باراک اوباما ثابت کرده است که نماد دو نژادی است که می تواند سیاهان و سفیدپوستان را به طور یکسان بسیج کند
[ترجمه ترگمان]ثابت شده است که سناتور باراک اوباما یک نماد نژادی است که می تواند سیاه پوستان و سفید پوستان را به طور یک سان بسیج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As a relatively new mom to a biracial boy, I'm trying to get a head start on speaking openly and simply about race.
[ترجمه گوگل]من به عنوان یک مادر نسبتاً جدید با یک پسر دو نژادی، سعی می‌کنم شروع کنم تا آشکارا و ساده در مورد نژاد صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک مادر نسبتا جدید برای یک پسر دورگه، من سعی می کنم که شروع به صحبت آزادانه و ساده درباره نژاد کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As a biracial student I am particularly interested in points 4 and 5 about Williams.
[ترجمه گوگل]من به عنوان یک دانش آموز دو نژادی به نکات 4 و 5 در مورد ویلیامز علاقه خاصی دارم
[ترجمه ترگمان]من به عنوان یک دانش آموز دورگه به نکات ۴ و ۵ در مورد ویلیامز علاقه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They favor the biracial elite over black Haitians, deepening longstanding tensions.
[ترجمه گوگل]آنها نخبگان دو نژادی را به جای سیاه پوستان هائیتی ترجیح می دهند و تنش های دیرینه را عمیق تر می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها طرفدار نخبگان نژادی نسبت به مردم هائیتی هستند و تنش های دیرپای خود را عمیق تر می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Many Tories favor recognition of the new biracial government headed by Bishop Abel Muzorewa.
[ترجمه گوگل]بسیاری از محافظه‌کاران طرفدار به رسمیت شناختن دولت جدید دو نژادی به ریاست اسقف آبل موزوروا هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از محافظه کاران طرفدار به رسمیت شناختن دولت جدید نژادی به ریاست اسقف آبل Muzorewa هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lessons on race for my biracial son.
[ترجمه گوگل]درس های نژاد برای پسر دو نژادی من
[ترجمه ترگمان]درس هایی درباره مسابقه برای پسرم نژادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On the other, he touts his biracial, multicultural background (he lived in Indonesia for four years as a child) as an advantage when it comes to representing the U. S. abroad.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، او پیشینه دو نژادی و چندفرهنگی خود را (او به مدت چهار سال در اندونزی در کودکی زندگی کرد) به عنوان یک مزیت در مورد نمایندگی ایالات متحده در خارج از کشور مطرح می کند
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، او سابقه نژادی و نژادی خود را تبلیغ می کند (او چهار سال در اندونزی زندگی می کند)به عنوان یک امتیاز در زمانی که نوبت به نمایندگی از U است اس خارج از کشور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They favor the biracial elite over black Haitians, deepening longstanding tensions. The U. S. withdraws in 193
[ترجمه گوگل]آنها نخبگان دو نژادی را به جای سیاه پوستان هائیتی ترجیح می دهند و تنش های دیرینه را عمیق تر می کنند ایالات متحده در سال 193 عقب نشینی کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها طرفدار نخبگان نژادی نسبت به مردم هائیتی هستند و تنش های دیرپای خود را عمیق تر می سازند U اس در ۱۹۳ - ۱۹۳ خود را کنار کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Children go through changes while growing up, especially biracial children.
[ترجمه گوگل]کودکان در طول بزرگ شدن دچار تغییراتی می شوند، به ویژه کودکان دو نژادی
[ترجمه ترگمان]کودکان در حال رشد و پرورش، بویژه کودکان دونژادی، از طریق تغییرات عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On the other, he touts his biracial, multicultural background as an advantage when it comes to representing the U. S. abroad.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، او پیشینه دو نژادی و چندفرهنگی خود را به عنوان یک مزیت در مورد نمایندگی ایالات متحده در خارج از کشور مطرح می کند
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، او سابقه نژادی و نژادی خود را به عنوان یک مزیت در زمانی که به نمایندگی از U مطرح می شود، می شناسد اس خارج از کشور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As part of Tell Me More's special focus on the American family today, host Michel Martin speaks with biracial authors June Cross and Gregory Williams.
[ترجمه گوگل]به عنوان بخشی از تمرکز ویژه امروز به من بیشتر بر خانواده آمریکایی، میزبان میشل مارتین با نویسندگان دو نژادی جون کراس و گریگوری ویلیامز صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]امروز، میزبان میشل مارتین، به عنوان بخشی از توجه ویژه من به خانواده آمریکایی، با نویسندگان نژادی ماه ژوئن و گرگوری ویلیامز صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دو نژادی (صفت)
biracial

انگلیسی به انگلیسی

• containing two races

پیشنهاد کاربران

بپرس