دوستدار طبیعت
زیست گرایی، زیست دوستی: اریک فروم روان کاو و روان شناس آلمانی در کتاب آناتومی ویرانگری انسان این واژه را به کار برده و چنین تعریف کرده است: عشق شورانگیز به حیات و هر آنچه زنده است؛ تمایل به رشد بیشتر،
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
چه در یک شخص، و چه در گیاه، ایده، یا گروه اجتماعی. سال ها بعد ادوارد ویلسون این واژه را به کار برده و آن را چنین تعریف کرده:کشش ذاتی انسان به سایر اشکال حیات است، نوعی پیوستگی که بسته به شرایط از طریق لذت، یا حس امنیت، یا حیرت، یا حتی شیفتگی همراه با بیزاری، آشکار می شود. ویلسون در کتابی فرضیه زیست گرایی را مطرح کرده است که بنابر گفته خودش، هنوز شواهد متقن برای آن پیدا نشده ولی منطق آن سالم است. این توضیح ها را کاوه فیض اللهی در پانوشت کتاب در جست و جوی طبیعت نوشته و تاکید کرده که زیست دوستی ترجمه مناسبی برای واژه از نگاه ویلسون نیست چون ویلسون بر گرایش تاکید دارد که به شکل شیفتگی یا بیزاری می تواند آشکار شود.
هم حسی با طبیعت